۱۳۸۹/۰۶/۲۳

۱۳۸۹/۰۳/۲۲

برگزيره هايي از كنفرانس مشترك خبري موسوي و كروبي

اعتراف می‌کنم که نگرانم، خیلی نگرانم، نگران ایرانم فیلم اعترافات محمدرضا جلایی‌پور
«من اعتراف می‌کنم». این عنوان فیلم زیبایی است که اشک را در چشم بی‌قرار می‌کند. این فیلم را یکی از فرزندان ناشناس جنبش سبز ساخته است تا نشان دهد که اعترافات واقعی اصلاح طلبان چیست. در این فیلم، اعترافات محمدرضا جلایی‌پور را می‌بینید و می‌شنوید. اتهام او حمایت از موسوی و خاتمی است؛ جرم او خوش‌بینی و اعتماد به نظامی است که سه عموی او در راه استقرارش شهید شده‌اند؛ گناه نکرده‌ی او این است که در ایجاد موج سبز امید و آزادی در ایران سهیم بود. اگر اعترافات ابطحی و عطریانفر باعث شکنجه‌ی اعتراف‌گیران و شکنجه‌گران شد که دیدند کسی نمایش مضحک آنها را باور نکرده، اعترافات محمدرضا، واقعی‌ترین اعترافاتی است باید روح هر ایرانی ساکت و راضی به این وضعیت را شکنجه دهد؛ باید ما را تکان دهد و به خود بیاورد که ایران و ایرانی را چه شده است. باید سکوت ما را به فریاد تبدیل کند و به عصیان برخیزیم از این سرنوشت شومی که برای کشور ما در حال نوشته شدن است.
دومي =========================== سومي
egjiqk60fffgi2m18pkx.png

۱۳۸۹/۰۱/۱۷

گزارش تصويري از اولین شب آزادی عرب سرخی در حلقه یاران

اولین شب آزادی عرب سرخی در حلقه یاران

. ادامه راه سبز«ارس»: در اولین شب آزادی مجاهد سر افراز، فیض الله عرب سرخی جمعی از بزرگان اصلاحات و همسنگران او به دیدراش شتافتند.

به گزارش تحول سبز، امروز پس از آزادی فیض الله عرب سرخی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بسیاری از فعالین سیاسی و بزرگان اصلاحات در منزل وی حضور یافتند و با این آزاده سر افراز دیدار تازه نمودند.

بنا به این گزارش اقایان دکتر میردامادی ،محمدرضا خاتمي ، بهزاد نبوی ،محمد علی ابطحی، مزروعی،هادی قابل،دکتر هادی خانیکی ،دکتر جلایی پور، محسن آرمین ، جواد امام و تنی چند از دیگر چهره های سیاسی در این دیدار حضور داشتند.

فیض الله عرب سرخی که چندین روز پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بازداشت شده بود پس از ۹ ماه ، امروز با قرار وثیقه ۷۰۰ ملیون تومان به مرخصی آمد.













۱۳۸۹/۰۱/۱۶

کلمه جمهوری بر تارک ایران درخشید

کلمه جمهوری بر تارک ایران درخشید

. ادامه راه سبز«ارس»: 12 فروردین روز اولین همه پرسی در تاریخ معاصر ایران است روزیکه یاد آور اولین طعم شیرین تعیین سرنوشت بعد از سالها دیکتاتوری و خفقان است روزیکه سالها مبارز سخت و طاقت فرسا به طلیعه خودباوری ملی رسید و برای اولین بار کلمه جمهوری بر تارک نام بلند ایران نشست تا باوری باشد برای تحقق سالهای دراز مبارزه بر علیه استبداد و استثمار تا ایران و ایرانی فارغ از هر رنگ و نوع و نژاد و مذهب بر سرنوشت خویش استیلا یابد و فردائی بهتر در سایه جمهوریت و اسلامیت برای نسلهای فردای ایران عزیز رقم بخورد

ما اميد داريم که ايران اولين کشوري باشد که کوچکترين فرد ايراني بتواند آزادانه و بدون وجود کمترين خطر به بالاترين مقام حکومتي انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد" (حضرت امام خميني/ صحيفه نور، جلد پنجم، صفحه 532)

و اکنون بعد از سی و یک سال در یادروز آن عظم ملی اتفاقات پیش آمده چند صباح اخیر آدمی را دچار هزارن توی تناقضات پیچ در پیچ می کند و کوله باری از اشک ها و لبخند ها را مهمان جانها و چشمهای عاشقی می کند که جز اعتلای ایران و ایرانی در سر ندارند و عمر شیرین و نقد جوانی برای اعتلای این مرام و اندیشه داده اند و می اندیشند که چه بود ؟ چه شد ؟ به کجا میرویم ؟آیا این همانی بود که ما می خواستیم ؟ جمهوری را چه می شود؟مگر بارزترین وجه دین مبین اسلام رحمانیت آن نیست؟و هزاران اما و اگر دیگر که مثنوی هفتاد من می شود و سئوال بی پاسخ از سوی کسانیکه خود را مالک بی چون و چرای امام و انقلاب و جمهوری اسلامی می دانند و ایران را ملک طلق خود و این روز را با چند مراسم و مسابقه و سیمنار سر هم بندی می کنند و در بایگانی افتخارات خود بایکوت تا سالی دگر و نقلی دگر افتد

بهانه نوشتن این مطلب از آنجا قد داد که از سیمای جمهوری اسلامی ایران که اکنون چون بسیاری از سازمانها و ارگانها فقط نام ملی بر آن مانده و تبدیل به ارگان گروهی و جناحی گردیده سخنان امام راحل در باب رفراندوم جمهوری اسلامی پخش گردید و آن پیر فرزانه برغم کاریزما و محبوبیت زائد الوصفش (که قاعدتا اجباری بر مشروعیت نظام تحت لوای ایشان از طریق رجوع به رای مستقیم ملت احساس نمی شد) ضمن احترام به حقوق تک تک آحاد ملت نظر خود را نیز بیان داشتند و در ضمن آن رسما اعلام نمودند که هر کسی از سلطنت طلب گرفته تا لائیک(جمهوری بدون قید مذهب)و غیره مختار است که نه بگوید و اگر مردم جمهوری اسلامی را نخواستند مختارند، این سخنان را در کنار رفتار اخیر مسئولین بگذارید که کوچکترین مخالف عقیده و منش خود را هر چند که در دایره خود نظام باشد و معتقد به اصل جمهوری اسلامی اما معترض به عملکردهای فراقانونی( که اتفاقا" اعتراض آنان در راستای حفظ جمهوریت نظام و به طریق اولی اسلامیت آن است) آماج حملات و تهمت ها قرار میدهند و به طرفه العینی آنان را از دایره بسته خود نظام دانسته خارج می سازند، چه رسد که آن شهروند داعیه لائیک بودن یا زبانم لال سلطنت طلب بودن بنماید که حسابش با کرام الکاتبین است

و یا همین سیما که با زشت ترین الفاظ و بدترین تهمت ها به مسلمان وارسته و متفکر کار بلد مرحوم مهندس بازرگان در برنامه های خود می تازد با پخش سخنان ایشان در باب جهوری اسلامی به شکل سخیف متوسل به استفاده ابزاری می شود و با خود نمی گوید اگر مهندس بازرگان به گفته شما لا مذهب و غربزده است!!! پس پخش سخنان ایشان دردفاع از رفراندوم جمهوری اسلامی چه معنائی دارد؟تکریمتان را باور کنیم یا تخریبتان را؟؟

و چه تضاد تلخ و حسرتی عمیقی سراسر وجودت را پر می کند آنگاه که این سخنان زیبا از سوی رهبر فقید انقلاب و بزرگانی چون مرحوم ایت الله طالقانی،مهندس بازگان،شهید مظلوم بهشتی، و استاد مطهری را در باب دموکراسی و آزادی مستتر در کلمه جمهوری اسلامی را می شنوی و با مروری بر اخبار همین چند روز و عملکرد مدعیان تمام قد نظام بر خواسته از همت این عزیزان با اخباری روبرو می شوی که سراسر تلخی و تحجر است:دختر هفت ساله دکتر عرب مازار از غم دوری پدر توان زندگی ندارد،کوهیار گودرزی بخاطر اندیشه اش در زندان تحت سخت ترین فشارها است و مادرش رنجنامه می نویسد،مراسم خاکسپاری بانوی فرهیخته همسر مرجع مسلم عالم تشیع و از بنیان گذاران بی چون و چرای نظام و مادر شهید با سخت ترین تدابیر امنیتی برگذار می شود و اجازه تدفین به میل بستگانش نمی یابد،جمعی از بهترین فرزندان انقلاب و استخوان خورد کرده های نظام در نوروز یاد آور دوستی ها در زندان و دور از خانواده هایشان به جرم حق خواهی و حق گوئی می گذرانند، و دهها و صدها و بلکه هزاران تضعیق ناروا نسبت به حقوق قانونی ملت میرود

و امروز روزی است که به نام روز جمهوری اسلامی ایران نامگذاری شده و یادآور آنهم مرارت ها و سختیها است برای اعتلای نام جاوید وطن، هر چند سالی که رفت سخت ترین ضربات و مهلک ترین صدمات بر این دو اصل وارد آمد( که جمهوریت اگر تخریب شد اسلامیت هم بی شک ضربه ای سهمگین تر خواهد خورد)ولی به همت ایرانیان سبز اندیش در سالی که اهتمام ما بر پایه صبر و استقامت در راستای کسب مطالبات حداقلی است کوشش میورزیم با سعی بر احیای اصول مغفول مانده قانون اساسی بارقه هائی از امید و احیای هر چه بیشتر آرمانهای بزرگانمان در استیلای جمهوری اسلامی اصیل و تمام ظوابط و قواعد آن که متضمن حقوق حقه ملت از هر رنگ ، نوع، نژاد،مذهب است برداریم ان شاء الله

رضا رئیسی

درد و دل يك ايراني: سال ما ، سال او

درد و دل يك ايراني: سال ما ، سال او
به نام خداوندگار صبر


من نه نویسنده ام نه روزنامه نگار نه مقاله نویس نه اصلاح طلب نه.... من فقط یک ایرانیم یک ایرانی سبز که می خواهم اگر توان آن را داشته باشم که آنچه در دل دارم به روی کاغذ بیاورم به دوستان به اصطلاح سبزم انتقادی دوستانه داشته باشم گفتم به اصطلاح سبز چرا که هنوز خیلی از ما دوستان سبز نمیدانیم چرا به ما می گویند سبزها،چه کسانی سبزند و یا اصلا سبز یعنی چه که این روزها هر کسی را که میخواهند به گناهی کبیره متهمش کنند می گویند سبز است!!!! این سبز چیست که آنوقت که حس وطن دوستی مان گل می کند و می خواهیم خود را یک ایرانی تمام عیار جلوه دهیم سبز 2 آتشه هستیم و پیگیر اخبار سبزها و منتظر که چه زمانی می رسد که این چریک های سبزدر چشم بر هم زدنی این حکومت ودولت فاسدش را سرنگون کنند و ما در این میان به قهرمان و اسطوره ای ملی مبدل شویم! اما زمانی که پای منافع و مصالح شخصی به میان می رسد سبزها عدهای آشوبگر و اختشاش گرند که باید از آنها اجتناب کرد و خواب را از چشم ملت فهیم و بسیجی پرور ما ربوده اند! آیا چنین نیست؟ آیا جناح باد که به هر سو رود ما را نیز با خود می برد پیروزاین میدان باخت-باخت که به هر سو رویم باخت از آن ماست نیست؟؟

آیا بهتر نیست که تصمیم خود را گرفته و مانند 30 سال گذشته به زیر پرچم بلند و نحس ولایت فقیه پناه بریم که قابلیت آن را دارد که تمامی کثافت کاری ها را به نام خدا واسلام در خود گنجانده و آب از آب تکان نخورد و بگذاریم بار سنگین ارابه مشکلات خرد و کلان این مملکت را مردم کوی و برزن مانند همیشه بر دوش بکشند و کاری هم به سبزها نداشته باشیم و اجازه دهیم آنها راه خود را با تمام موانع ومشکلات وکلوخ هایی که در سر راهشان است طی کنند. جایی می خواندم که بهترین راه مبارزه با دیکتاتوری "خواندن" است من با قبول این نظریه و در جهت تکمیل آن جمله دیگری نیز به آن می افزایم به نظرم اولین و بهترین راه مبارزه با دیکتاتوری "فهمیدن" است و خواندن کمک شایانی به فهمیدن می کند (و من تا آخر عمر مدیون دوستی هستم که خواندن و فهمیدن را به من آموخت).من معتقدم ما مجبوریم چندین برابر مردم سرزمینهای دیگر تلاش کنیم و هزینه بدهیم چرا که فهم همگانی در کشور ما وجود ندارد و این برگ برنده ای است که حکومت بوسیله آن دوام دارد،به آن افتخار می کند و سعی دارد که با تمام وجود آن را حفظ کند.پس اولین قدم جنبش سبز برای تغییر(و نه براندازی) کمک به افزایش فهم عمومی است و دراین راه خطیرکه ما در ابتدای آن هستیم همه کسانی که ادعای سبز بودن و آرزوی سبز ماندن را دارند باید به نوبه خود قدمی هر چند کوچک بردارند چرا که سبز دیگر نماد انتخاباتی نیست سبز نشانه مبارزه است مبارزه علیه حکومتی فاسد که بوسیله حساس ترین و مهم ترین رکن زندگی مردم یعنی مذهب به چار چوب زندگی وتمامی افکار و اعتقادات مردم نفوذ کرده و رای و نظر خود را به نظرمردم تحمیل می کند.

حقیقت اینست که در مملکت ما ثروت باد اورده ای بنام نفت بجای اینکه باعث رفاه و سعادت و سربلندی مردم شود در دست دولت خشونت طلب مهرورزی به عامل ثروت اندوزی وگسترش اوهام وخرافات تبدیل شده است.کسی نیست بگوید دکتر جان اگر نفت نبود چگونه می توانستی با ان مضحکه هاله نورت سرپا بمانی و با خونسردی در برابرخیل میلیونی مردم و عموما قشر دانشگاهی و تحصیلکرده که تو را در خیابان و دانشگاه دروغگو و متقلب می خوانند ,به کارت ادامه دهی؟ یا شاید با درآمد حاصل از کشت سبزی و خیار در داخل حوض خانه ات می خواستی هزینه های سرسام آور بسیجیان جیره خوات را جوابگو باشی؟ در اینجاست که به مسئله اصلی باز می گردیم یعنی همان فهم عمومی! چرا که چه خوشمان بیاید چه بدمان هنوز عده کثیری ازاقشار مختلف به علت عدم آگاهی و بی اطلاعی ازآنچه که باید بدانند گمان می برند این آقای دکتر تمامی هزینه های جاری مملکت را با عرق جبین و با خون دل خوردن فراهم می کند وبا تاسف شدید نمیدانند که با وجود این کشور حاصلخیز که ذره ذره خاکش طلاست مردم ما نباید شاهد این تورم بالا و انواع گرانی های بی حدی باشند که هر روز نظاره گرش هستیم آیا تمام این مسائل به ضعف مدیریت و اینکه کشوربه صحنه بازی بچه گانه و لجوجانه بین روسای کشورتبدیل گشته است مربوط نیست؟ آیا جدا رئیس جمهور یک کشورپهناور مانند ایران کاری مهمتر از افتتاح یک سد خاکی در دورافتاده ترین نقطه ایران ندارد؟

اما از شواهد و قرائن ابتدای سال و از سخنان آقای خامنه ای (اگر بتوان به حرف های چنین شخصی استناد کردد)این طور بر می آید که در سال 89 از تورم 38 درصدی(در بهترین حالت) که مثل هر سال انتظارش را می کشیم و گرانی و رکود بازارو خلاصه تمام چیزهایی که همیشه با آن درگیر هستیم خبری نیست! تعجب نکنید من هم مثل شما و همه برایم باور کردنی نیست مخصوصا با وجود دولت متوهم مهرورزی که همه کارشناسانش نخبه و در جای صحیح خود قرار دارند! اما اینطور گمان می رود که آقایان و مراجع نظام با نام گذاری امسال به نام همت مضاعف کار مضاعف قصد انجام معجزه یا شگردی از این قبیل را جهت بهبود شرایط نا به سامان سیاسی و اجتماعی دارند. من به عنوان یک شهروند اینکاررا توهین به فهم و شعور خود تلقی می کنم چرا که مطمئنم در این سی سال که دیکتاتوری چکمه جای خود را به دیکتاتوری نعلین داده است جز مردم عادی که عاشق این آب و خاک هستند کسی برای این مملکت همت نکرده است و بیگانگان جز دسیسه و نیرنگ سوغاتی برای ما نداشته اند پس آقای خامنه ای بدانید در طی این سال ها کسی منتظراذن شما برای کار و تلاش و سازندگی نبوده است که اینک با فتوایتان مردم از خواب غفلت بیدار شوند و به فعالیت مشغول شوند گرچه همت و کار مضاعف پیش کشتان امیدوارم در سال جدید تورم مضاعف فشار و شکنجه مضاعف و مشکلات مضاعف را برای مردم به ارمغان نیاورید.

م. اصغري پور

دیدار محمد نوری زاد با خانواده پس از 107 روز اسارت

اولین دیدار محمد نوری زاد با خانواده پس از 107 روز اسارت:
دفاع مقتدرانه این روزنامه نگار در دادگاه

. ادامه راه سبز«ارس»: محمد نوری زاد نویسنده و هنرمندی که بعد از ۱۰۷ روز بازداشت روز گذشته بالاخره موفق به دیدار با خانواده در حاشیه نخستین جلسه دادگاه خود شد حرف های ناگفته بسیاری از بودن در اوین داشت.

به گزارش خبرنگار «کلمه»، خانواده نوری زاد روز یکشنبه ۱۵ فروردین به طور اتفاقی از تشکیل دادگاه این هنرمند دربند با خبر شدند و همسر نوری زاد در دیداری که یک روز قبل از برگزاری دادگاه با آقای پیرعباسی قاضی پرونده داشت این قول را گرفت که در حاشیه دادگاه، اعضای خانواده با محمد نوری زاد ملاقات هم داشته باشند.

ناامیدی از دیدار و یک اتفاق تازه

اول ساعت اداری دوشنبه ۱۶ فروردین شش نفر از اعضای خانواده نوری زاد در دادگاه انقلاب حاضر شدند به امید آنکه بعد از ۱۰۷ روز محمد نوری زاد را حتی برای لحظه ای ببینند اما به آنها اعلام شد: امروز دادگاه تشکیل نمی شود و اطلاع داده می شود که دوباره چه زمانی بیایند.

اما خانواده نوری زاد که ساعاتی را در راهروهای دادگاه انقلاب با نا امیدی و چشم انتظاری سپری کردند به طور اتفاقی پدر را در راهروهای دادگاه می بینند. محمد نوری زاد پس از ۱۰۷ روز دوری با مشاهده خانواده خود متاثر می شود و آنان را در آغوش می گیرد.

بعد از این دیدار کوتاه دادگاه به صورت غیر علنی آغاز شد و آقای علیزاده طباطبایی وکیل نوری زاد از برگزاری دادگاه خبری نداشت و در سفر حج بود. بنابراین نوری زاد خود وکیل خود در دادگاهی شد که برای نوشته های او در وبلاگش شکل گرفته بود.

طبق اطلاعاتی که به خانواده نوری زاد رسیده بود اتهام های این هنر مند شامل توهین به رهبری و همچنین توهین به مقامات قضائی بود. نوری زاد در وبلاگ خود سه نامه به رهبر انقلاب نوشته بود. همچنین او در آخرین مطلب وبلاگش “سقوط قاضی القضات شهر” به رییس قوه قضائیه انتقاد کرده بود. نامه ها و انتقاداتی که تاکنون نتیجه اش زندان و انفرادی بوده است.

مدت زمان نخستین دادگاه نوری زاد تنها حدود نیم ساعت بود و بعد از این جلسه با مساعدت قاضی پیر عباسی به خانواده نوری زاد اجازه داده شد تا با حضور در مکان برگزاری جلسه دادگاه با او دیداری طولانی تر داشته باشند.

۹۰ روز اعتصاب؛ روزه سیاسی نوری زاد همچنان ادامه دارد

طبق اعلام خانواده نوری زاد روحیه این نویسنده بسیارعالی است و تنها نگرانی، وضعیت جسمی نوری زاد است. نوری زاد ۹۰ روز اخیر را روزه سیاسی بوده است. روزه ای که اعتراض به بازداشت غیر قانونی اوست. همین روزه های بی وقفه خانواده او را نگران کرده بود که آسیبی به وضعیت جسمی او وارد شود.

دوهفته ملاطفت بازجو ها به امید توبه نامه و مصاحبه

اما خبرهای نوری زاد از داخل اوین صریح و داغ بود. او به رفتار بازجوها اشاره کرد. بازجوهایی که در دو هفته اول بازداشت ملایمت را به امید گرفتن توبه نامه در پیش گرفته بودند. بازجوها از نوری زاد می خواستند در مصاحبه ای تلویزیونی شرکت کند و حرف های آنها را بزند که نوری زاد به این موضوع واکنش نشان داده و به بازجوها گفته است:«مگر این را در خواب ببینید. چنین چیزی امکان ندارد.»

و هنگامی که بازجوها مشاهده کردند نوری زاد از مواضعش کوتاه نمی آید روی دیگر سکه آشکار می شود…

بد رفتاری و فحاشی به نوری زاد؛ شکایت از بازجوها

پس از دو هفته اول که امید بازجوها از اعتراف گیری نا امید می شود چهره واقعی زندانبان نمایان می شود. انفرادی، بد رفتاری و فحاشی. نوری زاد برای این مساله علیه بازجوها شکایت نیز تنظیم کرده است.

وی برخورد بازجوها را در برخی موارد همراه با توهین و فحاشی و حتی فحاشی به خانواده اش اعلام کرده است.

اشک قدردانی از قدرشناسی مردم

خانواده نوری زاد در این دیدار از چشم انتظاری مردم برای آزاد شدن اش به او خبر دادند و گفتند: وقتی خبر تشکیل دادگاه دوشنبه با وجود فرصت کوتاه منتشر شد، دهها نفر از ما خواستند تا به شما روحیه دهیم و سلام همه را برسانیم.

نوری زاد وقتی از واکنش های مردم و قدرشناسی آنها مطلع شد اشک بار دیگر در چشمانش حلقه زد و روحیه ای مضاعف گرفت.

خانواده نوری زاد از اینکه دادگاه دومی قرار است تشکیل شود یا نه اطلاعی ندارند و احتمال می دهند در صورتی که دادگاه دیگری در کار نباشد با انتقال پرونده به اوین ، حدود ده روز بعد از ارسال پرونده حکم نیز صادر شود. علیزاده طباطبایی وکیل نوری زاد چند روز دیگر از سفر زیارتی خود برمی گردد و پیگیر کارها خواهد بود.