۱۳۸۸/۰۹/۰۴

یکی اینجا افتاده و کمک می طلبد !

یکی اینجا افتاده و کمک می طلبد!

من موجودی را می شناسم که سخت محتاج کمک است . زخمی است . خونچکان است . دوستان مدعی ، چهره آرام و متبسم و خواستنی اش را آلوده اند . حقش را خورده و ادا نکرده اند . سخت بیمار است . نشاط ندارد . افسرده است . کمرش از جفای همان دوستان مدعی خم است . دوست دارد سربرآورد . فریاد بکشد . همه داشته های خوب خود را ابراز کند . دوست دارد لبخند بزند . و نقاب عصبیتی را که به چهره اش بسته اند ، بشکند . آیا کمکش می فرمایید ؟

این بیمار محتضر ، این برکت متراکمی که نگذاشتند برکاتش را بر ما ببارد ، این تبسم روح نواز ، این خیری که دیگران ، شر خود بپای او گذارده اند ، این همراه ، این دلسوز ، این افتاده ، این گرفتار در چمبره دوستان مدعی ، سخت محتاج یاوری شماست .

کشور ما ، عزیزان ، امروز ، یاوری ما را می طلبد . برای مداوای دردهای او باید هزینه ها پرداخت . باید درد کشید و دردها را به دور دست ها تاراند .

دوستان من ، همت کنید و با الفاظی شدنی ، و نه خشماگین و ناشدنی ، راه برون رفت از این همه گرفتاری کشورمان را یک به یک شماره کنید . راه نشان بدهید . از ناسزا گفتن و روی ترش کردن ، در نابجای خود ، بهره ای نصیب ما نمی شود . تصور کنید صاحب اختیار کشور شما یید . تصور کنید ریسمان اداره آن را به دست مبارک شما سپرده اند . اداره اش کنید . به راهش بیاورید . یا تصور کنید هم اکنون نشسته اید در برابر صاحب منصبان این کشور . و آنان از شما چاره جویی می کنند . و سخن شما برای آنان اعتبار دارد . با آنان در کمال ادب سخن بگویید . نقد را بگذاریم برای فرصتی دیگر . فعلا به بیمار محتضر خود بیندیشیم .

تصور کنید مسئولان برتر کشور ، یک یک پیشنهادهای شما را می شنوند و بهترین هایش را عملی می کنند .

ما تا کنون ، بر همه ، برخود ، سخت تاخته ایم . و صد البته در این سخت تاختن ، گاه محق نیز بوده ایم . اما اگر خودمان برمصدر کارها بودیم ، چه می کرده ایم ؟ با احتساب افق های متصور ؟

کشور خود را از تنگنا بدر آوریم . با پیشنهاد های خیرخواهانه و نه براندازانه . که براندازی را ، در این مقال جایی نیست . دوستان ، بیایید برای برون رفت از گردونه ای که بظاهر جز به نابودی کشور مان نمی انجامد ، راه چاره ای بیندیشیم . من اطمینان دارم مسئولینی که برسرکارند ، سطح سوادشان ، به شدت از معدل هوشمندی نخبگان کشور پایین تر است . پس ای هوشمندان برکنار ، برای کشور خود ، برای مردم خود ، دست بکار شوید .

من خود صمیمانه و خیرخواهانه ، چند پیشنهاد ابتدایی را که بسیار ضروری و شدنی است از باب شروع بحث ، می نگارم . و از همه مسئولین کشورمان تقاضا دارم فراتر از مراودات رسمی ، به این مراوده دوستانه اعتنا کنند . باورم براین است که مسئولین ما ، گاه آنقدر خود را گرفتار هیچ کرده اند که فرصتی برای عبور از گرفتاری های مسلم پیش پا ، ندارند .

ما ، آنچه شرط بلاغ است ، با بزرگان کشور می گوییم . و در این ارائه راه ، خدای خوب را بر درستی نیت خود گواه می گیریم . ما برانداز نیستیم . ما خارجی نیستیم . گناه ما این است که سرزمین و فرهنگ سرزمین خود را بسیار دوست می داریم .

و اما من شخصا برای برون رفت از این مخمصه هولناک ، مخمصه ای که دوستان برسرکار ، اصرار برنادیده گرفتنش دارند ، پیشنهاد می کنم :

- به دلیل این که در دنیای عقلای امروز ، هیچ کشوری پیدا نمی شود که این همه شبکه صدایی و سیمایی دولتی داشته باشد و در تامین پولی و محتوایی آن نیز سخت به مضیقه بیفتد ، پیشنهاد می کنم : بجز یک یا دو شبکه رادیویی و تلویزیونی ، ما بقی شبکه ها را به رقابتی از دوستان خودی حتی ، بسپریم . این عمل ما باعث می شود ما به شمار کشورهایی بپیوندیم که به عقل جمعی مردمشان احترام می گذارند . و حتما نیز از برکات این رفتار درست خود بهره ها خواهیم برد .

- پیشنهاد می کنم : طیف جدیدی از امامان جمعه جوان برسرکار بیایند . روحانیانی که به انصاف و درایت و هوشمندی و قانون اشراف داشته باشند و بدانند : مردم یعنی چه ! امثال عزیزانی چون جنتی و امامی کاشانی را اجازه بدهیم استراحت کنند .

- پیشنهاد می کنم : رهبر عزیزمان ، بخشی از مسئولیت های قانونی خود را که بسیار نیز هستند ، به مجلس یا به هردستگاه قانونی دیگر واگذارند . مثلا هیچ ایرادی ندارد مسئولیت آستان قدس رضوی را بعهده مجلس بسپریم و از او انتظار مراقبت از این دستگاه ماورایی داشته باشیم . که اگر این اتفاق مبارک بیفتد ، ایشان فرصت ناب تری برای احیای مداوای زخم های این نظام خواهند داشت . و همچنین مسئولیت های دیگری که برشانه ایشان گذارده شده .

- پیشنهاد می کنم : فرزندان نظامی این سرزمین ، به سرکار خود باز روند و کار های اقتصادی کشور را به مردم واگذارند . و مثلا به این سئوال پاسخ دهند که آیا اگر سپاه ، به این درجه از هوش اقتصادی دست نمی یافت اما در عوض داستان رقت بار اعتیاد و قاچاق را ریشه کن می کرد بهتر و مفید تر و مردمی تر و صالح تر و بایسته تر و خدایی تر نبود ؟ بچه درد می خورد بدست آوردن یک چیز معمولی و از کف دادن صد چیز ارزشی !؟

- پیشنهاد می کنم : از مردم آسیب دیده در جریان این روزهای پس از انتخابات دلجویی شود . مردم آنقدر انسانند که مقصرین این وقایع را ببخشایند .

- پیشنهاد می کنم : نشان بدهیم که به آزادی عقیده معتقدیم و شعارش را نمی دهیم . و نشان دهیم این ابراز عقیده فرد مخالف ، از مسلمات اسلام است . راه بستن بر ابراز عقیده و نظر مخالفان ، راه بستن به خود خداوند است . راه بستن بر بشارت الهی است . آنجا که خدای خوب به رسول گرامی اش می فرماید : به بندگان من بشارت ده . آنانی که اقوال گوناگون را می شنوند و بهترین ها را بر می گزینند . رفتار جمهوری اسلامی در منع ابراز عقیده های گوناگون ، آیا علنا سد کردن مسیر تحقق این آیه از احکام الهی نیست ؟

- پیشنهاد می کنم : از سر مدارا و همراهی ، زندانیان سیاسی اخیر را که عمدتا جز ابراز عقیده مخالف جرمی نداشته اند ، که البته عقاید آنان به ذات عقیده ما بسیار نزدیک است ، آزاد کنیم و از آنان بخاطر ماهها زندانی شدن و بخاطر بدخلقی هایمان پوزش بخواهیم . اینان آنقدر مرد هستند که به چهره های عبوس ما لبخند بزنند و برای عاقبت بخیری ما دعا نیز بکنند .

- پیشنهاد می کنم : یک فکر اساسی برای اقدامات آقای احمدی نژاد بکنیم . در یک قلم به این سئوال پاسخ بدهیم که سفرهای استانی ایشان ، چه اندازه در رکود آن استان ها - به قدر تعطیلی مردم در روزهای استقبال - و چه اندازه در عملی شدن وعده هایی که می توانست بی سروصدا صورت گیرد ، و البته جزو وظایف بدیهی دولت ها ست ، سهم داشته است .

- و در همین ارتباط ارزیابی کنیم ببینیم رجزهای ایشان چه میزان از سرمایه های کشور را به خارج از کشور انتقال داده است .

- و باز پاسخ دهیم داستان هسته ای ، آنهم با حاشیه ها و مختصاتی که در این سالها مرتکب شده ایم ، چه دستاورد ممتاز و چه ضایعاتی داشته است . و از ارائه آمار درست به مردم پرهیز نکنیم .

- پیشنهاد می کنم مهلکه خودی و غیر خودی را به دره ای عمیق اندازیم و به مردم خود اعتماد کنیم و متعمدانه یک آدم بی نماز و بی ریش را که به کارهای تخصصی وزارت نیرو اشراف دارد ، برسرکار این وزارتخانه گذاریم . وزارت نیرو را کاملا از باب مثال آوردم .

- به مردم ، به ارتشی ها ، به کارمندان ، به مدیران خود بگوییم : آّهای ای همه شما ، از همین فردا بیایید و خودتان باشید . ما نه از شما ریش می خواهیم نه حدیث بلد بودن نه نماز . ما از شما می خواهیم برسرهر کاری که هستید درستکار باشید . همین . دروغگو و دزد نباشید .

- در کار مجلس مطلقا دخالت نکنیم . و داستان نظارت استصوابی و اینجور قضایای غیر اسلامی و غیر عقلانی را حذف کنیم .

- دستگاه قضایی خود را که از اسلام فاصله اساسی دارد ، فعلا با مقدرات موفق دیگران - حتی غربی ها - پیش ببریم تا یک فرصتی که بتوانیم باز تعریف عدالت علوی را به انجامی درست برسانیم .

- در گماردن مدیران لایقی که مخالف ما هستند تردید نکنیم . و بهمین روند : از برکناری مدیران همگنی که چیزی بارشان نیست شرم نداشته باشیم . انجام این مهم ، عین خداخواهی است . و عکس آن ، عین شرک است . اگر که دوست داریم همه چیز را به خدا و شرک بند کنیم .

حالا این شما و این پیشنهادات شما . تقاضا دارم از ناسزا و از پیشنهادهای نشدنی پرهیز کنیم . من به برکت این نوشته اطمینان دارم . اطمینان دارم راهکارهای پیشنهادی ما ، چه بسا روزی روزگاری ، سنگی از پیش پا بردارد . آنجا که نامی از ما نیست اما اندیشه ما و آن راهکار ما حیات داشته و راهگشایی می کند . پیشنهاد های ما ، اگر اقبالی نیز در توجه و پذیرش مسئولانمان نداشته باشد ، حداقل در پیشگاه خدای متعال و مردم شریفمان ثبت می گردد . یاعلی مدد !

محمد نوری زاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر