۱۳۸۸/۱۰/۳۰

با چه کسانی طرفیم؟

با چه کسانی طرفیم؟


. ادامه راه سبز«ارس»: در اعتماد آمده است؛ همین الان که به یک گیشه روزنامه فروشی بروید می توانید دو مجله پیدا کنید با عنوان «موج اندیشه» یکی با عکسی از آیت الله منتظری و تیتر خیانت به آیت الله و دیگری با تیتر «امت امام خامنه یی». در مجله اول میرحسین موسوی و خاتمی متهم به خیانت به آرمان های جنبش سبز شده اند و اصلاح طلبان هم متهم به خیانت به آیت الله منتظری. عبدالله نوری«شاگرد لودرنشین» لقب گرفته چرا که او در سال 1368 قصد تخریب خانه آیت الله را داشته است. نامه کروبی که سال 67 به منتظری نوشته و در آن آمده «این ره که می روید به غ ف است» چاپ شده و ادعا شده هیچ کس مانند او آیت الله را تحقیر نکرده است. خاتمی «مسوول حصر آیت الله» نامیده شده و بیانیه میرحسین موسوی مبنی بر اینکه «بنا به دستور مقام عظمای ولایت فقیه، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله خمینی (مدظله العالی) لازم است عکس های آیت الله منتظری در سراسر کشور از ادارات و سازمان های دولتی جمع آوری شود» منتشر شده است تا در یک کلام نتیجه بگیرد این اصلاح طلب ها و تغییرخواهان امروز، خیانت پیشگانی هستند که بر اساس جهت باد، مواضع شان را تغییر می دهند. روزی به آیت الله منتظری خیانت می کنند و روزی دیگر میراث خوارش می شوند. به محتوای این مجله در ادامه مطلب خواهم پرداخت اما در همین ابتدا بگذارید به یک نکته توجه کنیم. این مجله با این ادبیات اولتراساختارشکنانه اش متعلق به کیست؟

چه کسی می تواند در این شرایط چنین مجله یی را منتشر کند و برای جنبش اعتراضی سبز، دایه یی مهربان تر از مادر شود؟ و باز روی گیشه ها بماند؟ در این شماره(شماره چهارم) نام صاحب امتیاز حذف شده است ولی در شماره دوم آن «بنیاد حفظ و بسط ارزش ها» صاحب امتیاز موج اندیشه بود. این بنیاد به نظرتان آشناست؟ بلی همان بنیادی که مجله همت را منتشر کرده و می کند. همان بنیادی که اکنون روی گیشه دو مجله دارد؛ یکی تریبون منتهی الیه راست و دیگری تریبون منتهی الیه چپ، اما این دوستان گرامی یک نکته را فراموش کرده اند و آن این است که شماره تلفنی که در مجله همت و مجله موج اندیشه چاپ شده یک شماره تلفن است. به این معنا که در یک تحریریه افراد مشخصی می توانند در آن واحد دو نوع متفاوت بیندیشند و بنویسند، هم از جنبش سبز حمایت کنند و هم نیروی انتظامی را به دلیل ناتوانی در برخورد با آن استهزا کنند، هم هاشمی را مخالف و در مقابل ولی فقیه قرار دهند هم از اینکه برای درگذشت آیت الله منتظری چند روز عزای عمومی اعلام نشده افسوس بخورند و این در عالم مطبوعات قطعاً پدیده کم سابقه یی است. نام این کار از هر منظری، چه سیاسی، چه حرفه یی، چه اخلاقی نگاه کنیم یک چیز بیشتر نمی تواند باشد؛سیاه بازی ناشیانه برای برهم زدن آرامش و بحرانی کردن فضا. بی قانون فرض کردن کشور و دور هم جمع شدن برای زیر سوال بردن تمام آنچه مردم جامعه به آن باور دارند و اطمینان از اینکه هیچ کس هم خبردار نمی شود که چه خبر است. که البته توقیف این مجله را توسط هیات نظارت می توان نشان از عزمی برای محدود کردن افراطیون و برخورد با این گونه حرکات تفرقه افکنانه دانست.

در سرمقاله این مجله آمده است؛ «هفته یی که گذشت شاهد ظهور پدیده خیانت در عرصه یی بودیم که نتیجه آن می تواند منشاء یأس و ناامیدی در گستره جنبش سبز و به طور کلی جنبش اعتراض در ایران باشد. پدیده یی که عنوان این شماره مجله نیز به آن اختصاص یافته است. خیانت رهبران و سران جنبش سبز به بدنه اجتماعی آنچنان یأس آور و نومیدکننده بود که شاید در طول تاریخ انقلاب نظیری نتوان برای آن یافت. آقایان خاتمی، موسوی و کروبی اگر به آسانی و بر اساس افکار و محاسبات غلط و از سر حادثه رهبری جنبش سبز را برعهده گرفتند به آسانی خیانت به این جنبش را در هفته های گذشته رقم زدند. نویسنده مصداق این خیانت خاتمی را نامه او به «مقامات عالی رتبه نظام» می داند. «مفاد پیشنهادات موسوی برای برون رفت از بحران» هم از دیدگاه این مجله نشانه سازشکاری و خیانت موسوی عنوان شده است. در مقاله دیگری به عنوان «این شیخ و آن شیخ» به مقایسه آیت الله منتظری و کروبی پرداخته اند« آیا دختر شیخ حق ندارد پرخاش کند به شیخ های اصلاح طلب که عکس پدرش را پایین آورده اند و سبب بسیاری از ناملایمات آخر عمر او شدند؟ آقای کروبی پول امام نیست که بشود چشم روی هم گذاشت یا هدیه شهرام که فقط می توان در مورد آن سکوت کرد.»

در مطلب دیگری با عنوان «خاتمی مغلوب خیانت» که نام نویسنده اش چاپ نشده، آمده؛ «من اعتراف می کنم به انقلاب مخملی» چراکه خاتمی هیچ گاه جسارت نداشت بگوید آقا این نمی گذارند چه کسانی هستند. «آقای خاتمی افسوس، اراده تو به ندانستن معنایش می شود اراده من به مقاومت در برابر چیزهایی که دیگر اکنون از دست شان داده ام. نمی دانم تو کی می خواهی سیاستمدار شوی؟»

چرایی این کار ماکیاولیستی در عین حال ناشیانه را چگونه باید بررسی کرد؟ این افراد که به هر قیمتی نمی خواهند بحران تمام شود چه کسانی هستند؟ چرا بر طبل افراط گرایی می کوبند؟ این فضای غبارآلود به نفع چه کسی است؟ چرا هاشمی و موسوی و مهدوی کنی یا محسن رضایی اگر راه های برون رفت از بحران را نشان دهند خائنند و مستوجب سرزنش و تهمت و توهین؟ چرا و چه زمانی این افراد مجهول توانستند خود را با نظام هم سرنوشت کنند؟ این جملات را با تیتر یک یکی از روزنامه های صبح طرفدار افراطیون در روز یکشنبه مقایسه کنید؛ «توبه پنهان»،در این مطلب ادعا شده است که خاتمی به رهبر انقلاب نامه نوشته است و در این نامه گفته است؛ «من با آقای کروبی بحث تندی داشتم و به آقای موسوی خیلی انتقادهای تندی داشته ام... ما به قانون اساسی و ولایت فقیه اعتقاد داریم. شما حساب آقای موسوی را از ما جدا بدانید... من جلوی تندروی موسوی را گرفته ام و تا حدودی کنترلش کرده ام، اگر نه از این هم بدتر می کرد.»

علاوه بر خاتمی به گزارش خبرنگارآن روزنامه، در جلسه یکی از مدعیان تقلب با یکی از اعضای مجمع روحانیون، این مدعی تقلب به صراحت می گوید که او از ادعای تقلب «کوتاه» آمده است ولی در عوض خواسته نظام از وی نخواهد «علناً» به دروغگویی اعتراف کند. این مدعی تقلب در ادامه از استراتژی «عذرخواهی مخفیانه» و «توبه پنهان» و عدم تکرار ادعاهایش درباره انتخابات و حوادث پس از آن سخن گفت و البته خواست «نظام» آبرویش را حفظ کند که منظور از این فرد محتشمی پور است.

این درحالی است که کسی ازمحتوای نامه خاتمی اطلاعی ندارد ولی افراط گرایان از تصور این نکته که خاتمی به رهبری نامه بنویسد، هاشمی به دنبال برون رفت از بحران باشد، میرحسین دو روز بعد از ترور خواهرزاده اش بی هیچ کینه یی از حل بحران بگوید آنقدر برآشفته می شوند که حتی حاضرند وکیل مدافع دشمنان شان شوند. ظاهراً این افراد تنها یک مرام دارند و آن این است که «آسودگی شما عدم ماست».

آیا سرنوشت ما در دست چنین کسانی است؟

۲ نظر:

  1. بیچاره بوش یه زمانی میگفت حکومت ایران پیچیده ترین و مبهم ترین حکومته راست میگفت بنده خدا!! تفکر ترسناکی دارن! ولی نتیجه مبارزه باهاش آگاهی مردمه که هرچند زود اتفاق نمی افته اما خیلی ارزشمنده! از فهمیدن تو میترسند...

    پاسخحذف
  2. اینجوری می خوان مردم رو سر در گم کنند تا نسبت به همه چیز بی اعتماد شوند. حکومتی که روزی به " مردم همیشه در صحنه اش " افتخار می کرد دیگر نمی تواند این حضور در صحنه را تحمل کند زیرا دیگر به نفع اش نیست . برای همین مردم را به هر قیمتی بی تفاوت و دلسرد از مسائل سیاسی می خواهد .
    الان دیگر جوانان با سکس سرگرم باشند بهتر است تا با سیاست !!!

    پاسخحذف