۱۳۸۸/۰۹/۲۵

حقیقت کجاست؟!

حقیقت کجاست؟!

. در سخنان تازه آیه الله خامنه ای و آیه الله یزدی نقطه مشترکی وجود دارد. هر دو باور دارند که حقیقت و تمام حقیقت نزد آنان است. دیگران هستند که در آزمایش مردود شده اند. دیگران هستند که بصیرت ندارند. دیگران هستند که سوار خر شیطان شده اند و منافق و متزلزل اند. وقتی آقایان با چنین واژگانی سخن می گویند، پیداست نوبت که به غلامان آنان یعنی آقایان شجونی و حسینیان و ذوالنور و شریعتمداری می رسد، از کدام ادبیات استفاده می کنند: و برآورند غلامان او درخت ازبیخ...

یک پرسش؟

شما آقایان از کجا مطمئن و معتقدید که حقیقت پیش شماست و آیه الله منتظری و صانعی و خاتمی و کروبی و موسوی و دانشجویان و نویسندگان و هنرمندان وامواج بی کران ملت ایران بر باطل و بی بصیرتند. ملاک شما کدام است؟

شما که راه گفتگو را بسته اید. رادیو تلویزیون و خطبه های نماز جمعه یک سویه هر چه می خواهند می گویند. هر روزنامه ای را که نمی پسندید توقیف و تعطیل می کنید. هر کس سخنی بر خلاف شما بگوید، یا به زندانش می اندازید و یا کار و سامان زندگی اش را نابود می کنید. شما که تمام توان و هیبتتان زور و سرکوب است، از کجا فهمیدید که حقیقت پیش شماست؟

گاهی هم که افرادی به تعبیر حافظ از خویش به در می آیند و سخن حقی در برابر حاکمیت ستم و سرکوب بر زبان می آورند، آن ها را خاموش می کنید، در روز روشن توی چشم مردم نگاه می کنید و دروغ می گویید. کناره گیری آیه الله جوادی آملی را که خود به صراحت از علت و دلایل کناره گیری اش سخن گفت تحریف می کنید. کاری می کنید که دیگر نه سخنی از آیه الله امجد شنیده می شود و نه حجه الاسلام محمد مطهری مقاله ای می نویسد و نه هاشمی رفسنجانی خطبه می خواند. ببینید جای هاشمی رفسنجانی را یک روحانی متوسط و عوام گرفته است. وقتی می بینید، عرصه بر شما تنگ شده و نخبگان کشور حسابشان را از حکومت جدا کرده اند، آیه الله حائری شیرازی از فضایل عوام و عیوب خواص سخن می گوید، ببینید قافیه چقدر بر شما تنگ شده است؟

دینی که با خواندن آغاز می شود و معجزه الاهی اش کتاب است و به قلم و نوشته سوگند می خورد و رهبر انقلابش، امام خمینی فقیه و فیلسوف و عارف و شاعر است، کارش به تقدیس عوام کشیده می شود.

با این دستاورد ها شما از کجا فهمیدید که بر حقیقت اید و تمام حقیقت پیش شماست؟
سید عطاء الله مهاجرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر