. در آذر سال 1332 كمتر كسي تصور مي كرد حدود چهار ماه پس از كودتاي 28 مرداد، جنبش دانشجويي با تقديم جان آن سه آذر اهورايي تمام قدر قدرتي رژيم پس از كودتا را فرو ريزد و مشروعيت دولت نامشروع زاهدي را در سطح جهاني بر باد دهد، درست همان طور كه 56 سال يعد عده اي باور نداشتند تنها چند ماه پس از اعتراضات گسترده نسبت به تخلفات انتخاباتي در حالي كه نزديك به 100 نفر از دانشجويان پيشاپيش بازداشت شده و گروه كثيري هم توسط مقامات امنيتي از حضور در دانشگاه در روز 16 آذر منع شده بودند، شاهد گسترده ترين و فراگيرترين تظاهرات دانشجويي پس از پيروزي انقلاب باشند.
رژیم پس از كودتای 28 مرداد پیام دانشجویان را فهم نكرد و با ساده اندیشی تصور كرد، با به میدان آوردن داغ و درفش اعتراضات خاتمه یافته و آرامش را بر قرار خواهد كرده ، تصوری كه 25 سال بعد ابطال - در دورانی كه دسترسی به تلفن امكانی ویژه خانواده برخی خواص بود و امكانات ارتباطی هنوز در ابتدایی ترین سطح حداكثر در برخی شهرهای بزرگ در دسترس بود، - ابطال شود.
اما در دورانی كه امكانات ارتباطی آن چنان وسیع و گسترده است كه در عرض چند دقیقه جزئیات گزارش های صوتی و تصویری اعتراضات دانشجویان از دانشگاه های كشور به اقصی نقاط ایران و جهان می رسد نیز آیا مسئولان امر 25 سال فرصت خواهند داشت تا چشم و گوش شان به واقعیت باز شود؟ اشاره مهندس موسوی در بیانیه 16 آذر بر ضرورت فهم این واقعیت اصرار می ورزد ،وی می نویسد:
جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی گزارشهایی از شکلگیری جریانهای عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد میکردند میتوانست و میتواند برای عبور کم هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذیقیمت را میشکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکتهای دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد. منظورم از مقایسه دو 16 آذر كمیتزمانی و سرعت حوادث در فاصله نیم قرن نیست _اگرچه آن هم مهم است_ بلكه هدف ام نشان دادن تغییر كیفی شرایط در دو مقطع مورد بحث است.
نیم قرن پیش با وجود همه محدودیت های ارتباطی تنها یك سال بعد از آذر 1332 گزارش سركوب دانشجویان در دانشكده فنی به گوش همه ایرانیان و حتی جهانیان رسید و سازمان جهانی دانشجویان (كوسك) این روز را در تقویم جنبش دانشجویی ثبت كرد. اما در چند روز اخیر رفتار ماموران انتظامی و امنیتی و لباس شخصی ها با دانشجویان، لخت و عریان در برابر دیدگان مردم ایران و جهان به تصویر كشیده شد و گزارش های بی مایه سیما هم نتوانست حداقل تعدیل یا خطایی در افكار عمومی و قضاوت آنان نسبت به این رفتار نیروهای امنیتی ایجاد كند.
در این میان نصب یك تكه پارچه در برابر در ورودی دانشگاه تهران، برای پنهان كردن آن چه در دانشگاه رخ می داد، مصداقی است از ذهنیت عقب مانده و اندیشه علیل استراتژیست های امنیتی نظامی، گویا آنان امكانات و تكنولوژی های موجود ارتباطی را نمی شناسند و تصورشان آن است كه با بهره گرفتن از چند متر چلوار می توانند مانع از آن شوند تا مردم ایران و جهان فاجعه ای كه در دانشگاه های كشور و خیابان های اطراف دانشگاه تهران گذشته، نبینند و پیام سبز دانشجویان را نشنوند.
با همه این احوال 16 آذر امسال پیام های شفاف و روشنی برای جنبش سبز و متقابلا ضد جنبش داشت، هر دو سوی منازعه فعلی در ایران مخاطب صدای دانشگاهی هستند كه كادر بسته فیلم های سیما هم نتوانست آن را پنهان یا خفه كند.آن چه در 16 آذر امسال شاهد آن بودیم نشان داد:
- جنبش سبز علی رغم همه تهدید ها و با وجود همه محدودیت ها برای فعالان آن قدرتمند، زنده و پویا راه خود را به سوی آینده می گشاید.
- جنبش های خاص همچون جنبش دانشجویی در پیوند با جنبش فراگیر برای تغییر و دموكراسی می توانند بسیار اثر گذارتر و قوی تر مطالبات و اهداف خود را مطرح و پیگیری كند.
- دامنه جغرافیایی جنبش سبز گسترش یافته و حركت از مركز به پیرامون جریان دارد. تعداد شهرهایی كه این بار سبز شدند افزایش یافته است.
- جنبش سبز علی رغم همه شرایط دشواری كه بر آن تحمیل شده بر هویت و اصول حاصل از خرد جمعی خصوصا مشی ضد خشونت تاكید دارد و با وجود برخوردهای خشونت آمیز ضد جنبش بر این مشی پایدار مانده است.
- مقامات امنیتی انتظامی هنوز درك واقع بینانه ای از شرایط كشور و جنبش سبز ندارند و جز برخورد فیزیكی، تهدید و ضرب و شتم فعالان جنبش راهكار دیگری نمی شناسند، راهكارهایی كه اكنون به روشنی نا كارآمدی آن به اثبات رسیده است.
- اعتراضات آشكار جنبش سبز و بروز و ظهور اعتراضات در مقاطع زمانی و مناسبت های مختلف روند فرسایش نیروهای نظامی و امنیتی را تشدید كرده است.امری كه مسئولان امر نمی توانند نسبت به آن بی تفاوت باشند.
- سكوت جنبش در فاصله مقاطع زمانی تظاهر و آشكار شدن آن - مثلا از 13 آبان تا 16 آذر- نه تنها به معنای افول جنبش نیست بلكه به معنای فرصتی برای قوت و قدرت یافتن و پر رنگ تر شدن هویت آن است.
- سیاست سركوب جنبش حاصلی جز رادیكالیزه شدن جنبش ندارد،مسئولیت حاصل از این فرایند بر عهده مسئولان امر است زیرا در صورت ادامه سیاست سركوب جنبش ، حتی رهبران جنبش - در صورت تمایل- نیز امكان كنترل آن را نخواهد داشت.
- ادامه چرخه آشكار شدن و تظاهر جنبش، سركوب و برخورد فیزیكی با آن، پنهان شدن جنبش و بالاخره بار دیگر آشكار شدن آن فرآیندی است كه علاوه بر فرسایش نیروهای نظامی-امنیتی راه های كم هزینه رسیدن به تعادل را مسدود و از دسترس خارج كرده و شكاف درون ساختار قدرت را نیز عمیق تر می كند.
سعید مدنی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر