۱۳۸۸/۰۹/۱۷

دستاورد نیم‌قرن حق‌طلبی و مبارزه با استبداد

حماسه سبز جنبش دانشجویی در ۱۶ آذر ۸۸:
دستاورد نیم‌قرن حق‌طلبی و مبارزه با استبداد


جنبش دانشجویی در ایران شاید چند سالی پس از آغاز به کار اولین دانشگاه امروزی در کشور آغاز شده باشد، اما بی‌شک حوادث سال 32، زمینه‌ساز بلوغ این نهال نوپا شد. در واقع بقض فروخورده مردم ایران از دخالت قدرت‌های استکباری و همراهی استبداد داخلی با آن‌ها فریادی شد که از گلوی دانشجویان برخواست. اما ستمگران چنان‌که از ابتدای تاریخ تا روز موعود رسمشان چنین بوده و هست، ندای حق‌خواهی جوان رشید ایرانی را بر نتافتند و 16 آذر 1332 با خون شهدای اهورایی برای همیشه در تاریخ جاودان ماند.

در حالی که بیش از نیم قرن فراز و نشیب نفس‌گیر، جنبش دانشجویی از گردنه‌های بسیاری با سربلندی رد شده و به دفعات دست‌ در دست دیگر اقشار ملت جشن پیروزی برپا کرده‌است، چه در بهمن 57 چه در خرداد 76 و چه در دیگر روزهای سبز تاریخ معاصر ایران. اما خیزش تاریخی ملت ایران پس از کودتای انتخاباتی ننگین خرداد 88 و راه سبزی که مردم در آن گام بر می‌دارند چون به ایام ماندگار ایرانیان می‌رسد مانند جانی تازه آن‌ها را از دل تاریخ بیرون می‌آورد، گرد و غبار از چهره‌شان می زداید و آنچه در اصل پاک این ایام‌ نهاده شده است را فریاد می‌کند.

در این راه پر امید، وقتی نماز جمعه، سبز شد، ماه رمضان سبز شد، روز قدس سبز شد و سیزده آبان سبز شد، نوبت به روزی رسید، که شاید تا پیش از این نیز همیشه سبز بوده است، همیشه یادآور دوری از اشتباهات صاحب‌منسبان و یاریگر فریاد حق‌خواهی و استقلال جنبش دانشجویی ایران در طول تمام این سال‌ها بوده است. حماسه‌ای که 16 آذر 88 آفریده شد، یک گام استوار دیگر در راه سبزی است که پیروزی در این راه، نه در انتهای آن که قدم به قدم همراه مردم به پیش می‌آید و هر مرحله درخشان‌تر از پیش می‌شود.

همانطور که میرحسین موسوی نیز در بیانیه شماره 16 خود اشاره کرده است، «جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیت‌ها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمه‌ای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند.»

میزان اثرگذاری یک حرکت را گاه می‌توان از واکنش‌های مخالفان آن فهمید. هرچه واکنش‌ها بی‌منطق‌تر، پردروغ‌تر و دورتر از حقیقت باشد، نشانه روشن‌تری بر این واقعیت است که آن حرکت چنان بر ستگران و مستبدین سخت‌و‌سنگین آمده است که به هر قیمتی باید دست به تخریبش بزنند تا اگر نتوانسته‌اند حقیقت را عوض کنند، حداقل برای دل خود کاری کرده باشند و در تلاش برای حفظ حامیان خود که روز به روز از تعدادشان کاسته شده و بر جبهه حق‌طلبی افزوده می‌شود تیری در تاریکی پرتاب کرده باشند.

واکنش‌هایی از جنس واکنش‌های رسانه‌هایی چون فارس، کیهان، ایرنا، وطن‌امروز، صداوسیما و ... که جملگی در ادامه استبداد منتفعند و در نقش پوشش تبلیغاتی کودتاچیان عمل می‌کنند مثال بارزی برای این موضوع است. در این حدود شش ماه که از کودتای انتخاباتی خرداد 88 می‌گذرد عملکرد خاص این بازوهای رسانه‌ای استبداد، به خصوص قبل و پس از نماز جمعه سبز، روز قدس سبز، 13 آبان سبز و اینک 16 آبان سبز ملت ایران بر هیچ نگاه منصفی پوشیده نیست. روش‌های نخ‌نما شده‌ی آنان که ابتدا در انکار، سپس با دروغ در ابعاد و بعد در تلاش برای برچسب‌زنی و قلب حقیقت این حرکات حق‌طلبی ملی خلاصه شده است، اگرچه در افکار عمومی از ابتدا نیز رنگی نداشته؛ اما تداوم مکرر آن مهر تاییدی بر ناتوانی گروه‌های حامی دولت کودتا در رسیدن به اهداف ضد مردم خود در چنین روزهایی است.

موسوی در بخش دیگری از بیانیه شانزدهم خود به نکته‌ای کلیدی اشاره می‌کند، که به درستی سرمنشا این تلاش‌های ناکام است، وی می‌گوید: «اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید، شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید، حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی‌در‌پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟»

ضرب‌وشتم مردم و دانشجویان، حمله به رهنورد، پرتاب سنگ و تعرض از سوی نیروهای رسمی انظامی و شبه نظامی در روز 16 آذر از یک طرف و از طرف دیگر ادامه این رفتارها فردای آن روز با سرکوب دانشجویان در دانشگاه تهران، محاصره دفتر میرحسین موسوی و تلاش دوباره برای یورش به زهرا رهنورد، به صراحت حکایت از این موضوع دارد که حامیان کودتا نه ‌تنها در رسیدن به اهداف خود در 16 آذر ناکام مانده‌اند، که 17 آذر نیز ناکام مانده‌اند، 18 آذر نیز ناکام خواهند ماند و این ناکامی در ماه محرم، ماه بهمن و در واقع تمام روزهای سال منتظر آنان خواهد بود، تا وقتی که نخواهند بپذیرند که «مسئله مردم انتخابات نیست، مسئله مردم قطعا این نیست فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.»

به راستی آیا در شان ملت ایران است که فردی به ناحق و با حمایت زر و زور در جایگاه نماینده ملت ایران بایستد و با سخیف‌ترین الفاظ و فاجعه‌آمیزترین تفکرات از طرف آنان سخن بگوید؟ چرا ملت ایران باید هرروز به تاراج رفتن منابع پرارزش و فرصت‌های تکرار نشدنی خود را شاهد باشد؟ به چه دلیل منافع ملی ایران در این بزنگاه حساس در گردنه تاریخ باید قربانی امیال و اهداف گروهی عده‌ای فرصت‌طلب شود؟ چه کسی پاسخ‌گوی جنایاتی است که اگر چه در این شش ماه پلیدی آن فزونی خاصی یافته‌است، ولی سال‌ها است چون زخمی عمیق و کهنه جسم ملت را به درد آورده است؟ در واقع پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها و هزاران پرسش دیگر از این دست را مردم ایران با جنبش سبز خود آغاز کرده‌اند و تا رسیدن به سر منزل مقصود از پا نخواهند نشست.

در حالی که جنبش سبز مردم ایران هر روز، مقاوم‌تر، عمیق‌تر، پویاتر، گسترده‌تر و به هدف نزدیک‌تر می‌شود، برای برنامه‌های سبز خود در ایام پیش رو نیز آماده می‌شود و به امید روزی گام در این راه سبز بر می‌دارد که همه سیاهی‌ها سبز شده باشد، «زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر