۱۳۸۸/۰۶/۳۱

ياور ظالم ، خصم مظلوم

ياور ظالم ، خصم مظلوم

حاكماني با نام اسلام ، پوستين وارونه و زشتي از آن همه زيبائي بر قامت حكومت شان مي پوشانند به نحوي كه از اسلام جز رسمي و از عظمت هاي شگفت آن جز نامي باقي نمي گذارند وازهمه هولناك تر آنكه واژه ها، ارزشها و اساس اين آخرين دين توحيدي را با چهر ه اي كاملا" وارونه به امت مي نمايانند آن گونه كه تنها موجي از دافعه را موجب شود.

حق به لباس باطل در مي آيد و باطل با رداي حق تن پوش مي شود و "كونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا" بدل مي شود به ياور ظالم و دشمن مظلوم


مصداق عيني اين وارونگي آن كه حاكمي باهمه سيطره و اقتدارش شامل قواي مقننه ، مجريه ، قضائيه ، ارتش ، سپاه ، بسيج ، خبرگان ، شوراي نگهبان ، تشخيص مصلحت ، صدا وسيما، تريبون نماز جمعه ، مساجد و ...... جاي خود را با مظلوم عوض مي كند و از مظلوميت دم ميزند، با هزينه هاي گزافي مردمان نيازمند را از وجوه بيت المال در دايره اي بسته آموزش مي دهد تا با سبعيت تمام و به شوق وصال بهشت انسان هايي را كه ظالم مي نامد و تنها سلاحشان فرياد حق طلبي است سينه بدرانند و سر بشكافند و ديده كور كنند و حاكم مظلوم را ياري رسانند.

و پر شمارند اين وارونگي ها :غضب بر رحمت سبقت ميگيرد و از رحمت با غضب ياد ميشود؛ رحمت ومهرباني شامل كافران (هوگو چاوز ، روس و چين) ميگردد ، سركوب و شدت عمل مشمول "بينهم" (أشداء على الكفار رحماء بينهم).

حاكم با روش اموي خود را حاكم عدالت علوي مي خواند و فرياد گران حق و عدالت را گاه خوارج مي نامد وگاه آنان را در صف جمل قرار مي دهد و گاهي نيز نماد سبز آنان را قران صفين .

چون يزيديان همه را به بيعت خويش فرا مي خواند اما خود را حسيني جلوه مي دهد و امت را رعيتي مي شمارد كه شب و روز بايد نصيحت بشنود و از منكر نهيش كند و به معروف امرش . و به لشگر ظلمه اش تلقين كند اين همان رسالت حسين است كه بايد رعيتِ راه دوزخ برگزيده را به بهشت رهنمون ساخت واين خارجي بي دين را به راه راست هدايت نمود.

اين همان واژگونه كردن رسالت لا شريكي است كه خون خويش ويارانش را بذل امر به معروف ونهي از منكر حاكمان جبار و ستمگر ميكند و در دل شب و زير خيمه راستي، بيعت خويش از مردمان بر ميدارد كه مرا با شما كاري نيست برويد.

حسين (ع) كه كشتي نجات است وسفينه نجات، بيعت خويش از مردم برمي دارد تا آزادانه راه خود را انتخاب کنند اما حاكماني جائر به نام اسلام از مردمي كه ولايت مطلقه فقيه جائر را نميخواهند مرتد و منافق وعمال بيگانه مي خوانند حال آن که مسلمان كسي نيست كه بگويد اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله بلكه مسلمان كسي است كه بگويد اشهد ان لا ولاية الا ولاية الفقيه المطلقة .

انسانهائي تربيت می كند سرشار از شور وتهي از شعور كه با چراغي در روز روشن زماني كه آفتاب بي دريغ مي تابد به دنبال خورشيد بگردند و بهشت را نه در طي طريق حسين (ع) كه در گريستن براو بدست آورند به گونه اي كه ديدن دست هاي بريده و گلوهاي دريده متاثرشان نسازد و اشکي نريزند.

بگذاريد به شيوه ابوذر كه ميگفت "در حيرتم از مردمي كه نان در خانه شان نمي يابند اما با شمشيرهاي آخته بر نمي شورند" بگویم در حيرت و شگفتي ام از آنانيكه دم از حق وعدالت مي زنند وقبله آرزوها و دعايشان " اي كاش درركابت بودم" (یا لیتنی کنت معکم) است در برابر ظلم دم فرو مي بندند!

در بهت و ترديد منتظر پاسخ آنان خواهم بود زمانيكه از آنان پرسيده شود: به چه جرمي كشتند و شكنجه كردند و زنداني شان نمودند و شلاقشان زدند و هتك حرمت را برايشان روا داشتند با آنكه تنها سلاح شان فرياد حق طلبي بود و شما دم فروبستيد و به تماشا نشستيد!

فرهاد علوی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر