۱۳۸۸/۰۹/۰۱

ميخوام دو کلوم با شما حرف بزنم آقاي مير حسين…!

ميخوام دو کلوم با شما حرف بزنم آقاي مير حسين…!

ادامه راه سبز«ارس»: وبلاگ «تلخ نوشته ها» با خطاب قرار دادن ميرحسين حسين موسوي نوشته است: حالا اينهمه حرف زدم تا به شما بگم بيانيه هاي شما هم عين همون نامه هاي توي جبهه ميمونه براي من اقاي مير حسين… بوي سبزي و طراوت ميده…! بوي ازادي و زندگي ميده …! نه بوي زندان و بازداشت و باتوم و کهريزک…! بيانيه هاي شما عين دوپينگ ميمونه و اشک ادم رو در مياره جناب ميرحسين…! همين…!

متن کامل یادداشت:

به عکست که نگاه ميکنم ادا اصول و ژست هاي سياسي در شما نميبينم…! فکر ميکنم تو اصلا از سياست بيزاري … فکر ميکنم تو اصلا سياستمدار نيستي اقاي مير حسين…!

توي منطقه که بودم وقتي پيک نامه ها رو مياورد همه ذوق زده جمع ميشديم و چشممون به دهن پيک بود که اسامي رو از روي نامه ها ميخوند…! هر کسي منتظر اسم خودش بود تا ببينه نامه داره يا نه …؟ اگه بخت يارمون بود و نامه داشتيم ذوق زده اون رو ميگرفتيم ميرفتيم يه گوشه اي اروم بازش ميکرديم…! خط خطش رو ميخونديم و ميبلعيديم و ميبوييديم و هي اشکهامون رو پاک ميکرديم تا بتونيم بقيه اش رو بخونيم… توي اون صداي سوت خمپاره و بوي باروت و تن هاي عرق کرده زير بادگيرهاي ضد شيميايي بوي خونه رو از توي نامه حس ميکردم… بوي تن مادر رو و بوي سيگار زر پدر…! بوي ابگوشت پيچيده در حياط که با بوي اطلسي هاي باغچه و بوي ياس سفيد روي ديوار قاطي شده بود… دلم هواي خونه رو ميکرد و بغض امونم نميداد…! اونجا فقط خون بود و اتش و گلوله و بوي نعش که خروار خروار گلاب هم نميتونست اون رو از بين ببره ..! و بلندگوي لعنتي که هوار ميزد کربلا کربلا ما داريم مياييم…!

نامه که تموم ميشد خيس بود از گوله گوله اشکي که ميريخت روش … توي منطقه اين نامه ها عين دوپينگ بود براي ما و حس زنده بودن دست ميداد به ما جناب مير حسين..! اون نامه ها يادم مياورد که ابجي کوچيکه منتظره که داداشي از جبهه برگرده تا بپره تو بغلش … تا يه استکان چايي بذاره جلوش بگه خسته نباشي داداشي و بپرسه پس کي جنگ تموم ميشه داداش..؟ اون نامه ها بوي نون و پنير و سبزي ميداد… بوي کشک و بادنجون و صابون ابي رنگ و لاجوردي که مادر رخت ميشست باهاش توي تشت… بوي زندگي ميداد اقاي مير حسين نه بوي مرگ…!

حالا اينهمه حرف زدم تا به شما بگم بيانيه هاي شما هم عين همون نامه هاي توي جبهه ميمونه براي من اقاي مير حسين…بوي سبزي و طراوت ميده…! بوي ازادي و زندگي ميده …! نه بوي زندان و بازداشت و باتوم و کهريزک …! بيانيه هاي شما عين دوپينگ ميمونه و اشک ادم رو در مياره جناب ميرحسين…! همين…!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر