۱۳۸۸/۰۷/۲۹

وقتی سیمای میلی همه جور سناریوای را بنویسد!

وقتی سیمای میلی همه جور سناریوای را بنویسد!
نازنی كه من ديدم با آب زمزم هم بشوری پاك نميشود ...
اينكه ميگويند بعضي وقتها طنز نوشتن از كوه كندن سختتر ميشود همينجاهاست . امشب و بعد از تماشاي آن شوي ماله كشي تلويزيوني در توجيه اعدام بهنود حاضرم اين كوه را بكنم و حرفم را به طنز بنويسم فقط محض درآوردن چشم آن نازن ...



تعريف ماجرا از زبان تعدادي از عوامل پشت و روي صحنه :

۱- قاضي پرونده درحاليكه عكس احسان پشت سرش ديده ميشود ولي بي طرف است و خيلي هم سواد دارد بسكه درست حرف ميزند:

ملزومه اين پرونده (ملزومه همان يكجور لازمه است كه در بيابان مي رويد) همانطور كه مورد لحاظ قرار گرفته (مورد لحاظ هم يكجور موردي است كه لحاظ ميشود منتها به خط كوفي) در استماعات از متهم (استماعات همان جمع مكسر استماع است كه ما براي عربها توليد كرده ايم) به توافق قانوني (توافق قانوني همان به وفق قانون ميگويند ولي قبلاً هماهنگ نشده بود) و ادله هاي موجود (قدما گه ميخوردند ميگفتند ادله خودش جمع است) . حتي موردي بوده كه همين چند وقت پيش يك خانم ۳۷ ساله اي با چاقو در آشپزخانه سبزي پاك ميكرده ناغافل شوهرش را در اتاق خواب كشته كه همين كشته شدن در اتاق خواب از آشپزخانه و سابقه بسيج آن خواهر گرامي نشانه غير عمد بودن قتل دارد و مقتول به پرداخت ديه محكوم شد درحاليكه آقاي بهنود كه در ۱۷ سالگي عقلش بيشتر ميرسيده مرتكب قتل عمد شده كه تقاضاي اشد مجازات ميگردد (قرار بود فيلم قبل از اعدام بهنود پخش بشود با قاضي هماهنگ نشده بود اينطوري گفت شما گير ندهيد)

۳- يكنفر (حسب اقتضا برادر ، عمو ، دايه ، وكيل ، وصي ، همه كاره ، هيچ كاره ، فضولي كه هنوز نرفته جهنم و امثالهم احسان) كه معرفي نشد ولي از وجناتش پيدا بود كه از آن مادر به خطاهائي است كه پدر پير فلك عمراً بتواند با مادر جوان فلك كاري بكند كه لنگه اش را دوباره بزايد .

بهنود در زمان قتل سه تا پرونده در وزارت اطلاعات داشت يكي تركاندن تانك با آر.پي.جي در ملا عام يكي ترور رفيق حريري كه منجر به پرداخت ديه شد يكي هم قتل عام مسلمانان در هند كه سوابقش همه جا جز لاي پرونده موجود است . حسب تحقيقاتي كه بنده از سر دلسوزي انجام دادم ايشان در سه سالگي شبها خمپاره مك ميزده و از خود بروس لي گواهي بين المللي چاقوكشي گرفته . ما هم ديديم با آبروي خانوادگي ما و خصوصاً خانواده من دارد بازي ميشود شما نميدانيد بنده چه شبهائي سر گهواره احسان تا صبح بيدار ماندم خصوصاً اين اواخر كه ميبردم سر پا ميكردم و بزرگ كردن بچه سخت است كه من تمام اين كارهاي سخت را انجام دادم و به گفته شهود احسان يكروز همينطوري وايساده بود بهنود با سه تا نفربر و هشت تا آر.پي.جي زن به اكباتان حمله كرد اول خواست با خمپاره شصت احسان را بزند حسب گواهي شهود كه موجود است احسان فرار كرد بعد با ناو هواپيمابر از پشت حمله كرد و سوار زير دريائي شد در رفت و ما بايد ميكشتيم چون با خانواده ما بازي شد . (نگفت كي با خانواده آنها چه جور بازي ئي كرد)

۳- آن نازن مادر احسان

من گفتم بكشم راحت شم . جلوي مردم الكي گفتم ريضايت دادم خر بشن آقامون اينجا وايساده بود من اينجا . وشگون گرفتم گفتم مرد ، بگو رضايت دادم بريم تو بكشم راحت شم . حاج آقا لاريجاني كه رئيس حقوق بشره گفت چارپايه بكش رضايت ايعلام كن . آخه تو كه نديدي ، پيسره آمد با اينجاي چاقو از اينجا گرفت يكي تا اينجا كرد به احسان بعد گردنش گرفت كشيد با اينجا اينجوري زد به اونجا جر داد خون ريخت من جمع كردم احسان من برد اونجا سه تا اينجوري اينجوري با چاقو زد تا اينجا درست شبي بود كه حضرت علي داشت متولد ميكرد من اونجا بودم كه فرداش جمعه داشت . گفتم به همين شب عزيز بكشم راحت شم . آقاي پاراستوئي آمد و نيروي با عزت انتظامي الكي گفتم بخشيدم من شرمنده شوما هستم چونكه بزرگواري رفتم كشتم راحت شم . دو هزار نفر به من التماس كرده سه نصف شب بود هي گريه كردن اين آقاي قاضي من نفهميدم از پرسي قاز بود يا ايران قاز گفت بخشش كني شايد بهتره كشتم راحت شدم ... (تف به روت)
علیرضا رضایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر