سيزدهم آبان: بيست و پنج خردادی ديگر
۱- پس از گذشت حدود پنج ماه از کودتای ۲۳ خردادماه، کشور هنوز درتب و تاب و التهاب ناشی از انتخابات تقلبی و جنایتهای پس از آن قرار دارد. هنوز تیتر اول تقریباً تمام مطبوعات و مهمترین مساله عاجل کشور مربوط به کودتا و حواشی آن است. تقریباً تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی، هنری، آموزشی و غیره در این مدت تحتالشعاع و در سیطره این امر بوده است.
رهبر جمهوری اسلامی در تقریباً تمام سخنرانیهای پس از کودتا به نحوی به این مساله اشاره کرده و در تعداد کثیری از سخنرانیهای او، این مسائل موضوع اصلی را به خود اختصاص داده است. هیچ جمعی از نخبگان در این مدت در جایی جمع نشدهاند که در آن تعرضی به این مسائل نشده باشد. مهمتر از همه، اصلیترین موضوع در صحبتهای روزمره بین مردم نیز به کودتا اختصاص دارد. از همین جا میتوان دریافت که مردم کودتا را به هیچ وجه نپذیرفتهاند.
۲- تمام کسانی که در سالهای گذشته از نزدیک شاهد برخوردهای نیروهای نظامی و انتظامی با مردم در تجمعهای مختلف بودهاند، گواهی خواهند داد که هیچگاه شدت و دامنه برخوردها مانند وقایع امسال یکپارچه و شدیداً خشن نبوده است. در تمام عملیاتهای مربوط به سرکوب اعتراضات ۱۸ تیرماه ۷۸، حتی یک نفر نیز کشته نشد. (غیر از یک نفر در کوی دانشگاه که مربوط به حمله لباسشخصیها بوده است).
خشونتهای گاه و بیگاهی که از حد معمول نیز میگذشت بیشتر ناشی از نوعی بیانظباطی و تخطی از دستورات و یا خودسری بوده و نه یک تصمیم سازمانی دیکته شده از بالا که به طور منسجم و یکپارچه اعمال شده باشد. همانطور که به نظر من تا روز جمعه بیست و نهم خرداد امسال نیز هیچگاه خشونتی با ویژگیهای الف. شدت بسیار زیاد برخوردها با باز گذاشتن دست نیروها برای تیراندازی و قتل؛ ب. هماهنگی و یکپارچگی در اعمال خشونت، وجود نداشته است.
وقایع روز دوشنبه ۲۵ خرداد در ضلع شمال شرق میدان آزادی نیز قطعاً محصول بیتدبیری نیروهای بسیج در برخورد با مردم بوده است و نه یک تصمیم سازمانی از پیش هماهنگ شده. دوستانی که در روز راهپیمایی حضور داشتهاند و نحوه آرایش نیروها را در مسیر دیدهاند تایید خواهند کرد که در این روز قرار بر برخوردهای خشن نبوده است و البته این بیتدبیری به معنای سلب مسئولیت از سپاه نیست که مسبب این واقعه بوده است.
اما از روز جمعه و با خطبههای رهبری در نماز جمعه، رویهای کاملاً متفاوت با بیست سال گذشته در سرکوب مردم آغاز میشود. رهبری برخلاف تمام انتظارات و حتی در رفتاری متعارض با رفتار سالهای گذشته خود، به صراحت - علیرغم بازبودن راه قانونی برای بازگرداندن آب رفته به جوی (شورای نگهبان هنوز سلامت انتخابات را رسماً تایید نکرده است)- بر نتایج انتخابات صحه میگذارد، از یک نامزد و طرف دعوی با ذکر نام دفاع و طرفداری میکند و معترضان را با لحنی بیسابقه و برخلاف تمام رویههای گذشته خود، تهدید میکند که در صورت ادامه دادن به اعتراضات، خود مسئول تمام پیامدهای ناشی از آن هستند. در پایان خطبهها نیز با لحنی مظلومنمایانه و تظاهر به گریستن، هواداران خود را تحریک به انتقام میکند.
روز شنبه عابران و رهگذران معمولی و دیگر کسانی که برای راهپیمایی به خیابان آزادی آمدهاند، شاهد حضور گسترده و مجهز ماموران و برخوردهای بسیار خشن آنان با مردم هستند. آنچه در این برخوردها بیش از همه مشهود است، این است که این برخوردها دیگر مانند برخوردهای موارد مشابه گذشته، خودسرانه، پراکنده یا همراه با عدم هماهنگی نیروها نیست.
نیروهای انتظامی، نظامی و بسیج به طور بسیار یکپارچه، هماهنگ و سرتاسری، به شدیدترین نحو ممکن و بدون هیچگونه ملاحظهای به ضرب و شتم مردم عادی و عابران میپردازند، شیشه خودروها را میشکنند، به سوی مردم تیراندازی میکنند و .... در روزهای دیگر همین رویه پی گرفته میشود و علاوه بر این جمع بسیار زیادی نیز دستگیر و روانه بازداشتگاهها میشوند که خود مصیبتی دیگر است. «عملیات بزرگ، همهجانبه و رعدآسا» سناریویی است که کودتا روز شنبه در پی اجرای آن است.
۳- انتظار کودتاچیان در روز جمعه این است که با خطبههای صریح رهبری و تهدیدات خشن او، فردا سران سبز، مانند بسیاری از موارد گذشته برای رعایت به اصطلاح مصالح نظام عقبنشینی خواهند کرد. طبعاً مردم نیز با مشاهده سرکوبهای خشن و کشتههای احتمالی و وادادن رهبرانشان خود به خود انگیزهای برای مبارزه نخواهند داشت و بعد از یک دوره نهایتاً یک تا دو هفتهای اوضاع به حالت عادی بازخواهد گشت.
شنبه ۳۰ خرداد «عملیات بزرگ» آغاز میشود. تعمد در خشونت وحشیانه، ضرب و جرح و حتی کشتار کاملاً محسوس است. اعتراضی که میتوان آن را به نحو پلیسی-فنی و با کمترین هزینهای کنترل و سرکوب کرد، بیش از سی کشته و صدها زخمی به جا میگذارد (آمار اعلام شده کودتا). صدا و سیما عجولانه و برخلاف تمام رویههای گذشته به سرعت خبر از کشته شدن سی نفر از هموطنانمان میدهد تا سناریوی کودتا در رعب مردم تکمیل شود.
۴- سناریوی کودتا اما در هیچ یک از دو شاخه آن محقق نمیشود. از طرفی، علیرغم لحن بسیار صریح رهبری در ممنوعیت اعتراض، میرحسین موسوی همچنان خواستار احقاق حقوق ضایع شده مردم است. او مصالحه نمیکند و هیچ مصلحتی را بالاتر از حقوق مردم نمیداند: «نظام یعنی مردم». از طرف دیگر، مردم با مشاهده رفتار سبوعانه کودتا به ادامه مبارزه مصمم شدهاند. بسیاری از دانشجویانی که سالها در پی اخذ پذیرش از دانشگاههای خارجی بودهاند اکنون دیگر انگیزهای برای خروج از کشور ندارند: «بگذارید اول اینها را بیرون بیندازیم بعد میرویم».
در مردم انگیزه مبارزه نه تنها سست نمیشود که تقویت نیز میشود به نحوی که تا ماهها بعد همچنان موج اعتراضات مردمی ادامه دارد. از سوی دیگر رفتارهای وحشیانه با مردم و کشتار و شکنجه زندانیان، موجب اعتراض جمعی از اصولگرایان شده و شکافی عمیق در میان حلقههای اصولگرا پدید میآورد. علما و اوتاد و سابقون انقلاب نیز همگی از معترضیناند. با گسترش شکاف در میان خودیها انسجام اصحاب کودتا از هم گسیخته و حتی امور جاری کشور دچار بحران میشود.
۵- همه میدانند که ادامه این وضعیت در درازمدت، کشور را در همه زمینهها دچار بحرانهای بسیار پردامنه و همهجانبه خواهد ساخت. انتظار کودتاچیان این بود که عملیات رعدآسای شنبه خونین تهران، به اعتراضات پایان دهد اما نه تنها چنین نشد که برعکس شکافی عمیق در میان محافظهکاران نزدیک به رهبری پدید آمد و نارضایتی تا عمق دخمههای محافل تصمیمگیران نظامی رسوخ کرد. علاوه بر سیاسیون، بسیاری از فرماندهان نظامی ردهبالا نیز به جمع ناراضیان از این وضعیت پیوستند.
۶- حدود پنجاه روز از کودتا میگذرد. به مدد حکومت نظامی، کشور ظاهراً آرام شده است. کودتا تلاش میکند به طور مکرر این مفهوم را القا کند که همه چیز تمام شده و کشور در صلح و صفاست. اما هرکس که فقط یکبار شاهد گفتگوهای مردم در تاکسی و اتوبوس و مترو باشد، اوضاع را بسیار خطرناک و آتش زیر خاکستر خواهد دانست. همین هم هست: به محض اعلام انتصاب مشایی به معاونت اول رییس جمهور، دوباره بحران رو میآید.
اما ویژگی اعتراضات به انتصاب مشایی این است که عمدتاً از سوی اصولگرایان دنبال میشود و حاکی از این است که رفتار کودتا به هیچ وجه در میان اصولگرایان نیز مقبول نیفتاده و آنها در صدد انتقامجویی از احمدینژاد هستند. این اتفاق بیشاز همه نشان میدهد کشور در آستانه انفجار است و هر رویدادِ کاملاً نامربوطی میتواند سونامیهای بسیار ویرانگری ایجاد کند.
متعاقب همین ماجرا، چند روز قبل از پایان دولت نهم و پس از اعتراضات برخی اعضای هیئت دولت به برخورد غیرمطیعانه رئیس دولت کودتا با فرمان رهبری مبنی بر عزل مشایی، چهار وزیر در شرف برکناری قرار میگیرند ولی به دلیل ملاحظه از رسمیت افتادن دولت، حتی نامه عزل وزیر ارشاد پس گرفته میشود و از میان چهار وزیر معترض تنها وزیر اطلاعات برکنار میشود.
عدهای دلیل نارضایتی رئیس دولت از اژهای را این میدانند که دو معاون وزیر اطلاعات در گزارشهای مستقل به رهبری ساختار هرمی اعتراضات را رد کردهاند و این بدین معناست که اعتراض کاملاً اجتماعی و از پایین است و به تعبیر دیگر اتهام انقلاب مخملین نادرست است. احمدینژاد سپس خود مسئولیت وزارتخانه را بعهده گرفته و معاونین وزارتخانه را عزل کرده و تعداد بسیاری از نیروهای با سابقه و قدیمی وزارتخانه را بازنشسته میکند که مجدداً موجب اعتراض نمایندگان همسوی دولت در مجلس میشود.
۷- روز قدس بعد از یک دوره نسبتاً آرامِ دیگر، نقطه عطف دیگری در اعتراضات به کودتا است. حضور سراسری و باشکوه مردم در این روز همه امیدها به پذیرش کودتا را به باد میدهد. از سوی دیگر و در سطح بینالملل به نظر میرسد درباره فشار به دولت کودتا اجماع جهانی شکل گرفته است. در روزهای پس از راهپیمایی سبز روز قدس و بلافاصله پس از اعلام اوباما به انصراف از طرح سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی(که همواره یکی از موارد اصلی اختلاف بین امریکا و روسیه بوده است)،
مدودف رئیس جمهور روسیه برای نخستین بار به صراحت از همراهی کشور متبوعش با تحریم ایران سر میدهد. این معامله دو کشور بزرگ بخصوص در آستانه دور دوم مذاکرات ایران و گروه شش، از سوی کارشناسان حاوی پیامی بسیار جدی به ایران تلقی میشود. پس از مذاکرات سپتامبر، اگرچه طرف ایرانی مانند همیشه ادعای پیروزی میکند، اما واکنشهای بسیار مثبت امریکاییها نشان از معامله بزرگی در پشت پرده دارد: غنیسازی خارج از ایران. آنچه دلسوزان از مدتها پیش نسبت به آن هشدار میدادند روی داده است.
دولت کودتا که در داخل بسیار شکننده است، حاضر است هرگونه امتیازی را واگذار کند تا مانع از فشارهای بینالمللی و نهایتاً شکست کامل کودتا شود. در فاصله این چند هفته یک نفر از کارکنان انرژی اتمی به بهانه سفر زیارتی به عربستان سفر میکند ولی در آنجا خبر از فعالیتهای مخفیانه و زیرزمینی غنیسازی در منطقه ییلاقی فردو قم خبر میدهد. بلافاصله پس از افشای این سایت زیرزمینی سری، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در نامهای به آژانس این اخبار را تایید میکند و دوباره آشکار میشود ایرانیان در تعاملات خود با آژانس مخفیکاری کردهاند. این امر مجدداً ایران را در انفعال قرار میدهد.
چند هفته بعد در مذاکراتی دیگر اما کودتا در یک عقبنشینی بسیار آشکار، تعهد میدهد حتی تمام ذخیره اورانیوم سایت زیرزمینی نطنز را که یکی از موجبات اصلی نگرانی اسرائیل است، به اسم غنیسازی به خارج از ایران بفرستد. علیرغم اعلام طرف ایرانی مبنی بر خروج فرانسویها از این قرارداد، آشکار میشود که در واقع این اورانیومها پس از انتقال به روسیه، برای فرآوری نهایی تحویل فرانسه خواهد شد. اما طرف فرانسوی تلویحاً از احتمال شراکت با اسرائیل در غنیسازی این محموله خبر میدهد و آشکار میشود دولت کودتا در واقع اورانیوم نطنز را دو دستی تقدیم اسرائیل کرده است.
۸- اکنون کودتا درصورت تمایل به حل بحران، در مورد برخورد با مردم، بر سر یک دیلمای مرگبار قرار گرفته است. یک سر این دوشاخ بنبست، استراتژی فضای نیمهباز-نیمهخشن است: جلسات نمایشی محاکمه برخی مجرمان نیروی انتظامی(اساساً سپاه در حاشیهای کاملاً امن است و هیچگاه سخنی از آن به میان نمیآید)، قولهای آزادی برخی اسیران و تلاش برای برخوردهای ملایمتر نیروی انتظامی با مردم مثلاً در روز قدس و تغییر ملایم در برنامههای صدا و سیما، نمونههایی از پیامدهای چنین استراتژیای هستند. در این استراتژی هدف اصلی، بازگرداندن کشور به وضعیت پیش از بحران و جلوگیری از فروپاشی است. سر دیگر این دوشاخ، تداوم خشونتها، دستگیریها، فضای رعب و وحشت و سرکوب است.
انتخاب هرکدام از این استراتژیها برای کودتا پیامدهای سهمگینی دارد. در صورت اجرای استراتژی نخست، یعنی باز شدن فضا، مخالفان به دامنه اعتراضات خود خواهند افزود و به تدریج موج احیاشده مخالفتها به مدد فضای باز ایجاد شده، دولت کودتا را به مرز شکست خواهد رساند. این اشتباهی است که استراتژیستهای شاه در سال 57 مرتکب شدند و در عرض هشت ماه انفجار خشم مردم استبداد شاهنشاهی را ساقط کرد. دولت کودتا و استراتژیستهای آن قطعاً این راه را انتخاب نخواهند کرد.
اما استراتژی تداوم خشونت و سرکوب نیز با پیامدهای وحشتناکی برای کودتا همراه است: نخست، هیچ بهانهای برای برخورد خشن با معترضان در شرایط فعلی وجود ندارد، سران اصلاحطلبان دستگیر شده و در زنداناند، روزنامهها تعطیل شده و خطر به اصطلاح انقلاب مخملی از سر نظام گذشته است. دوم، طیف وسیعی از نیروهای اصولگرا به شدت مخالف با چنین برخوردهایی هستند و درصورت اعمال خشونت، انشقاق در میان «خودیها» عمیقتر خواهد شد که در وضعیت فعلی به انزوای بیشتر جمع قلیل حامی کودتا منجر خواهد شد.
سوم، فشارهای بینالمللی شدت خواهد یافت و موضع ایران را در مذاکرات بعدی به شدت منفعل خواهد ساخت. چهارم، دامن زدن به خشونت، به جای آرام کردن اوضاع، به اعتراضات دامن خواهد زد و این بخصوص با توجه به باز بودن دانشگاهها بسیار خطرناک خواهد بود.
بنابراین کودتا هیچیک از این دو استراتژی را انتخاب نخواهد کرد. استراتژی آنها اساساً عدم رغبت به حل کامل بحران است. آنها ترجیح میدهند وضعیت نیمه بحرانی ادامه یابد: گاه خبر از احقاق حق مردم میدهند و گاه جلسات اعترافات آنچنانی پخش میکنند؛ این استراتژی در کوتاه مدت میتواند مفید باشد: بقا در شرایط مصنوعی.
۹- اما شرایطی مانند روز قدس یا سیزده آبان بازگشت به دیلم مرگبار را ناگزیر خواهد ساخت. و این البته به شرطی است که حضور مردم گسترده و معنادار باشد. چنین حضوری تمام تلاشها برای تثبیت دولت کودتا را قرین شکست خواهد کرد و این پیام را برای سران آنان خواهد داشت که هیچ راهی جز احقاق حقوق مردم وجود ندارد و گذشت زمان مردم را از تداوم اعتراضات خود بازنخواهد داشت.
اکنون همه کسانی که میخواهند کودتا در کمترین زمان خود به شکست بینجامد باید با تمام قوا در پی بسیج همه افراد برای حضور در سیزدهم آبان باشند. اکنون زمان اندکی تا سیزدهم آبان باقی است. در این روزهای باقی مانده باید همه به فکر بسیج سراسری برای روز سیزدهم باشیم:
تکرار یک ۲۵ خرداد دیگر، میتواند کودتا را تا مرزهای شکست به عقب بکشاند و این مستلزم تلاش همه ماست برای تبلیغ حضور مردم و اقناعشان به اینکه اگر فعالانه اعتراض نکنید، آنها شما را رها نخواهند کرد. ترس از دیکتاتورها بزرگترین پیروزی برای آنهاست. و سرانجام باید به خاطر داشت که اگر همه بیایند، هیچ کس آسیب نخواهد دید، در غیر اینصورت همه (چه آنها که آمدهاند و چه آنان که نیامدهاند) در معرض تهدید و آسیب کودتا هستند. حضور، یک انتخاب نیست؛ اجتنابناپذیر است.
«وَ أَلَّوِ استَقَامُوا عَلى الطرِيقَةِ لاَسقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقاً»
(سوره مبارکه جن،16)
"و اگر آنها (جن و انس ) بر طريقه (ايمان ) استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب مىکنيم."
(سوره مبارکه جن،16)
"و اگر آنها (جن و انس ) بر طريقه (ايمان ) استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب مىکنيم."
۱- پس از گذشت حدود پنج ماه از کودتای ۲۳ خردادماه، کشور هنوز درتب و تاب و التهاب ناشی از انتخابات تقلبی و جنایتهای پس از آن قرار دارد. هنوز تیتر اول تقریباً تمام مطبوعات و مهمترین مساله عاجل کشور مربوط به کودتا و حواشی آن است. تقریباً تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی، هنری، آموزشی و غیره در این مدت تحتالشعاع و در سیطره این امر بوده است.
رهبر جمهوری اسلامی در تقریباً تمام سخنرانیهای پس از کودتا به نحوی به این مساله اشاره کرده و در تعداد کثیری از سخنرانیهای او، این مسائل موضوع اصلی را به خود اختصاص داده است. هیچ جمعی از نخبگان در این مدت در جایی جمع نشدهاند که در آن تعرضی به این مسائل نشده باشد. مهمتر از همه، اصلیترین موضوع در صحبتهای روزمره بین مردم نیز به کودتا اختصاص دارد. از همین جا میتوان دریافت که مردم کودتا را به هیچ وجه نپذیرفتهاند.
۲- تمام کسانی که در سالهای گذشته از نزدیک شاهد برخوردهای نیروهای نظامی و انتظامی با مردم در تجمعهای مختلف بودهاند، گواهی خواهند داد که هیچگاه شدت و دامنه برخوردها مانند وقایع امسال یکپارچه و شدیداً خشن نبوده است. در تمام عملیاتهای مربوط به سرکوب اعتراضات ۱۸ تیرماه ۷۸، حتی یک نفر نیز کشته نشد. (غیر از یک نفر در کوی دانشگاه که مربوط به حمله لباسشخصیها بوده است).
خشونتهای گاه و بیگاهی که از حد معمول نیز میگذشت بیشتر ناشی از نوعی بیانظباطی و تخطی از دستورات و یا خودسری بوده و نه یک تصمیم سازمانی دیکته شده از بالا که به طور منسجم و یکپارچه اعمال شده باشد. همانطور که به نظر من تا روز جمعه بیست و نهم خرداد امسال نیز هیچگاه خشونتی با ویژگیهای الف. شدت بسیار زیاد برخوردها با باز گذاشتن دست نیروها برای تیراندازی و قتل؛ ب. هماهنگی و یکپارچگی در اعمال خشونت، وجود نداشته است.
وقایع روز دوشنبه ۲۵ خرداد در ضلع شمال شرق میدان آزادی نیز قطعاً محصول بیتدبیری نیروهای بسیج در برخورد با مردم بوده است و نه یک تصمیم سازمانی از پیش هماهنگ شده. دوستانی که در روز راهپیمایی حضور داشتهاند و نحوه آرایش نیروها را در مسیر دیدهاند تایید خواهند کرد که در این روز قرار بر برخوردهای خشن نبوده است و البته این بیتدبیری به معنای سلب مسئولیت از سپاه نیست که مسبب این واقعه بوده است.
اما از روز جمعه و با خطبههای رهبری در نماز جمعه، رویهای کاملاً متفاوت با بیست سال گذشته در سرکوب مردم آغاز میشود. رهبری برخلاف تمام انتظارات و حتی در رفتاری متعارض با رفتار سالهای گذشته خود، به صراحت - علیرغم بازبودن راه قانونی برای بازگرداندن آب رفته به جوی (شورای نگهبان هنوز سلامت انتخابات را رسماً تایید نکرده است)- بر نتایج انتخابات صحه میگذارد، از یک نامزد و طرف دعوی با ذکر نام دفاع و طرفداری میکند و معترضان را با لحنی بیسابقه و برخلاف تمام رویههای گذشته خود، تهدید میکند که در صورت ادامه دادن به اعتراضات، خود مسئول تمام پیامدهای ناشی از آن هستند. در پایان خطبهها نیز با لحنی مظلومنمایانه و تظاهر به گریستن، هواداران خود را تحریک به انتقام میکند.
روز شنبه عابران و رهگذران معمولی و دیگر کسانی که برای راهپیمایی به خیابان آزادی آمدهاند، شاهد حضور گسترده و مجهز ماموران و برخوردهای بسیار خشن آنان با مردم هستند. آنچه در این برخوردها بیش از همه مشهود است، این است که این برخوردها دیگر مانند برخوردهای موارد مشابه گذشته، خودسرانه، پراکنده یا همراه با عدم هماهنگی نیروها نیست.
نیروهای انتظامی، نظامی و بسیج به طور بسیار یکپارچه، هماهنگ و سرتاسری، به شدیدترین نحو ممکن و بدون هیچگونه ملاحظهای به ضرب و شتم مردم عادی و عابران میپردازند، شیشه خودروها را میشکنند، به سوی مردم تیراندازی میکنند و .... در روزهای دیگر همین رویه پی گرفته میشود و علاوه بر این جمع بسیار زیادی نیز دستگیر و روانه بازداشتگاهها میشوند که خود مصیبتی دیگر است. «عملیات بزرگ، همهجانبه و رعدآسا» سناریویی است که کودتا روز شنبه در پی اجرای آن است.
۳- انتظار کودتاچیان در روز جمعه این است که با خطبههای صریح رهبری و تهدیدات خشن او، فردا سران سبز، مانند بسیاری از موارد گذشته برای رعایت به اصطلاح مصالح نظام عقبنشینی خواهند کرد. طبعاً مردم نیز با مشاهده سرکوبهای خشن و کشتههای احتمالی و وادادن رهبرانشان خود به خود انگیزهای برای مبارزه نخواهند داشت و بعد از یک دوره نهایتاً یک تا دو هفتهای اوضاع به حالت عادی بازخواهد گشت.
شنبه ۳۰ خرداد «عملیات بزرگ» آغاز میشود. تعمد در خشونت وحشیانه، ضرب و جرح و حتی کشتار کاملاً محسوس است. اعتراضی که میتوان آن را به نحو پلیسی-فنی و با کمترین هزینهای کنترل و سرکوب کرد، بیش از سی کشته و صدها زخمی به جا میگذارد (آمار اعلام شده کودتا). صدا و سیما عجولانه و برخلاف تمام رویههای گذشته به سرعت خبر از کشته شدن سی نفر از هموطنانمان میدهد تا سناریوی کودتا در رعب مردم تکمیل شود.
۴- سناریوی کودتا اما در هیچ یک از دو شاخه آن محقق نمیشود. از طرفی، علیرغم لحن بسیار صریح رهبری در ممنوعیت اعتراض، میرحسین موسوی همچنان خواستار احقاق حقوق ضایع شده مردم است. او مصالحه نمیکند و هیچ مصلحتی را بالاتر از حقوق مردم نمیداند: «نظام یعنی مردم». از طرف دیگر، مردم با مشاهده رفتار سبوعانه کودتا به ادامه مبارزه مصمم شدهاند. بسیاری از دانشجویانی که سالها در پی اخذ پذیرش از دانشگاههای خارجی بودهاند اکنون دیگر انگیزهای برای خروج از کشور ندارند: «بگذارید اول اینها را بیرون بیندازیم بعد میرویم».
در مردم انگیزه مبارزه نه تنها سست نمیشود که تقویت نیز میشود به نحوی که تا ماهها بعد همچنان موج اعتراضات مردمی ادامه دارد. از سوی دیگر رفتارهای وحشیانه با مردم و کشتار و شکنجه زندانیان، موجب اعتراض جمعی از اصولگرایان شده و شکافی عمیق در میان حلقههای اصولگرا پدید میآورد. علما و اوتاد و سابقون انقلاب نیز همگی از معترضیناند. با گسترش شکاف در میان خودیها انسجام اصحاب کودتا از هم گسیخته و حتی امور جاری کشور دچار بحران میشود.
۵- همه میدانند که ادامه این وضعیت در درازمدت، کشور را در همه زمینهها دچار بحرانهای بسیار پردامنه و همهجانبه خواهد ساخت. انتظار کودتاچیان این بود که عملیات رعدآسای شنبه خونین تهران، به اعتراضات پایان دهد اما نه تنها چنین نشد که برعکس شکافی عمیق در میان محافظهکاران نزدیک به رهبری پدید آمد و نارضایتی تا عمق دخمههای محافل تصمیمگیران نظامی رسوخ کرد. علاوه بر سیاسیون، بسیاری از فرماندهان نظامی ردهبالا نیز به جمع ناراضیان از این وضعیت پیوستند.
۶- حدود پنجاه روز از کودتا میگذرد. به مدد حکومت نظامی، کشور ظاهراً آرام شده است. کودتا تلاش میکند به طور مکرر این مفهوم را القا کند که همه چیز تمام شده و کشور در صلح و صفاست. اما هرکس که فقط یکبار شاهد گفتگوهای مردم در تاکسی و اتوبوس و مترو باشد، اوضاع را بسیار خطرناک و آتش زیر خاکستر خواهد دانست. همین هم هست: به محض اعلام انتصاب مشایی به معاونت اول رییس جمهور، دوباره بحران رو میآید.
اما ویژگی اعتراضات به انتصاب مشایی این است که عمدتاً از سوی اصولگرایان دنبال میشود و حاکی از این است که رفتار کودتا به هیچ وجه در میان اصولگرایان نیز مقبول نیفتاده و آنها در صدد انتقامجویی از احمدینژاد هستند. این اتفاق بیشاز همه نشان میدهد کشور در آستانه انفجار است و هر رویدادِ کاملاً نامربوطی میتواند سونامیهای بسیار ویرانگری ایجاد کند.
متعاقب همین ماجرا، چند روز قبل از پایان دولت نهم و پس از اعتراضات برخی اعضای هیئت دولت به برخورد غیرمطیعانه رئیس دولت کودتا با فرمان رهبری مبنی بر عزل مشایی، چهار وزیر در شرف برکناری قرار میگیرند ولی به دلیل ملاحظه از رسمیت افتادن دولت، حتی نامه عزل وزیر ارشاد پس گرفته میشود و از میان چهار وزیر معترض تنها وزیر اطلاعات برکنار میشود.
عدهای دلیل نارضایتی رئیس دولت از اژهای را این میدانند که دو معاون وزیر اطلاعات در گزارشهای مستقل به رهبری ساختار هرمی اعتراضات را رد کردهاند و این بدین معناست که اعتراض کاملاً اجتماعی و از پایین است و به تعبیر دیگر اتهام انقلاب مخملین نادرست است. احمدینژاد سپس خود مسئولیت وزارتخانه را بعهده گرفته و معاونین وزارتخانه را عزل کرده و تعداد بسیاری از نیروهای با سابقه و قدیمی وزارتخانه را بازنشسته میکند که مجدداً موجب اعتراض نمایندگان همسوی دولت در مجلس میشود.
۷- روز قدس بعد از یک دوره نسبتاً آرامِ دیگر، نقطه عطف دیگری در اعتراضات به کودتا است. حضور سراسری و باشکوه مردم در این روز همه امیدها به پذیرش کودتا را به باد میدهد. از سوی دیگر و در سطح بینالملل به نظر میرسد درباره فشار به دولت کودتا اجماع جهانی شکل گرفته است. در روزهای پس از راهپیمایی سبز روز قدس و بلافاصله پس از اعلام اوباما به انصراف از طرح سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی(که همواره یکی از موارد اصلی اختلاف بین امریکا و روسیه بوده است)،
مدودف رئیس جمهور روسیه برای نخستین بار به صراحت از همراهی کشور متبوعش با تحریم ایران سر میدهد. این معامله دو کشور بزرگ بخصوص در آستانه دور دوم مذاکرات ایران و گروه شش، از سوی کارشناسان حاوی پیامی بسیار جدی به ایران تلقی میشود. پس از مذاکرات سپتامبر، اگرچه طرف ایرانی مانند همیشه ادعای پیروزی میکند، اما واکنشهای بسیار مثبت امریکاییها نشان از معامله بزرگی در پشت پرده دارد: غنیسازی خارج از ایران. آنچه دلسوزان از مدتها پیش نسبت به آن هشدار میدادند روی داده است.
دولت کودتا که در داخل بسیار شکننده است، حاضر است هرگونه امتیازی را واگذار کند تا مانع از فشارهای بینالمللی و نهایتاً شکست کامل کودتا شود. در فاصله این چند هفته یک نفر از کارکنان انرژی اتمی به بهانه سفر زیارتی به عربستان سفر میکند ولی در آنجا خبر از فعالیتهای مخفیانه و زیرزمینی غنیسازی در منطقه ییلاقی فردو قم خبر میدهد. بلافاصله پس از افشای این سایت زیرزمینی سری، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در نامهای به آژانس این اخبار را تایید میکند و دوباره آشکار میشود ایرانیان در تعاملات خود با آژانس مخفیکاری کردهاند. این امر مجدداً ایران را در انفعال قرار میدهد.
چند هفته بعد در مذاکراتی دیگر اما کودتا در یک عقبنشینی بسیار آشکار، تعهد میدهد حتی تمام ذخیره اورانیوم سایت زیرزمینی نطنز را که یکی از موجبات اصلی نگرانی اسرائیل است، به اسم غنیسازی به خارج از ایران بفرستد. علیرغم اعلام طرف ایرانی مبنی بر خروج فرانسویها از این قرارداد، آشکار میشود که در واقع این اورانیومها پس از انتقال به روسیه، برای فرآوری نهایی تحویل فرانسه خواهد شد. اما طرف فرانسوی تلویحاً از احتمال شراکت با اسرائیل در غنیسازی این محموله خبر میدهد و آشکار میشود دولت کودتا در واقع اورانیوم نطنز را دو دستی تقدیم اسرائیل کرده است.
۸- اکنون کودتا درصورت تمایل به حل بحران، در مورد برخورد با مردم، بر سر یک دیلمای مرگبار قرار گرفته است. یک سر این دوشاخ بنبست، استراتژی فضای نیمهباز-نیمهخشن است: جلسات نمایشی محاکمه برخی مجرمان نیروی انتظامی(اساساً سپاه در حاشیهای کاملاً امن است و هیچگاه سخنی از آن به میان نمیآید)، قولهای آزادی برخی اسیران و تلاش برای برخوردهای ملایمتر نیروی انتظامی با مردم مثلاً در روز قدس و تغییر ملایم در برنامههای صدا و سیما، نمونههایی از پیامدهای چنین استراتژیای هستند. در این استراتژی هدف اصلی، بازگرداندن کشور به وضعیت پیش از بحران و جلوگیری از فروپاشی است. سر دیگر این دوشاخ، تداوم خشونتها، دستگیریها، فضای رعب و وحشت و سرکوب است.
انتخاب هرکدام از این استراتژیها برای کودتا پیامدهای سهمگینی دارد. در صورت اجرای استراتژی نخست، یعنی باز شدن فضا، مخالفان به دامنه اعتراضات خود خواهند افزود و به تدریج موج احیاشده مخالفتها به مدد فضای باز ایجاد شده، دولت کودتا را به مرز شکست خواهد رساند. این اشتباهی است که استراتژیستهای شاه در سال 57 مرتکب شدند و در عرض هشت ماه انفجار خشم مردم استبداد شاهنشاهی را ساقط کرد. دولت کودتا و استراتژیستهای آن قطعاً این راه را انتخاب نخواهند کرد.
اما استراتژی تداوم خشونت و سرکوب نیز با پیامدهای وحشتناکی برای کودتا همراه است: نخست، هیچ بهانهای برای برخورد خشن با معترضان در شرایط فعلی وجود ندارد، سران اصلاحطلبان دستگیر شده و در زنداناند، روزنامهها تعطیل شده و خطر به اصطلاح انقلاب مخملی از سر نظام گذشته است. دوم، طیف وسیعی از نیروهای اصولگرا به شدت مخالف با چنین برخوردهایی هستند و درصورت اعمال خشونت، انشقاق در میان «خودیها» عمیقتر خواهد شد که در وضعیت فعلی به انزوای بیشتر جمع قلیل حامی کودتا منجر خواهد شد.
سوم، فشارهای بینالمللی شدت خواهد یافت و موضع ایران را در مذاکرات بعدی به شدت منفعل خواهد ساخت. چهارم، دامن زدن به خشونت، به جای آرام کردن اوضاع، به اعتراضات دامن خواهد زد و این بخصوص با توجه به باز بودن دانشگاهها بسیار خطرناک خواهد بود.
بنابراین کودتا هیچیک از این دو استراتژی را انتخاب نخواهد کرد. استراتژی آنها اساساً عدم رغبت به حل کامل بحران است. آنها ترجیح میدهند وضعیت نیمه بحرانی ادامه یابد: گاه خبر از احقاق حق مردم میدهند و گاه جلسات اعترافات آنچنانی پخش میکنند؛ این استراتژی در کوتاه مدت میتواند مفید باشد: بقا در شرایط مصنوعی.
۹- اما شرایطی مانند روز قدس یا سیزده آبان بازگشت به دیلم مرگبار را ناگزیر خواهد ساخت. و این البته به شرطی است که حضور مردم گسترده و معنادار باشد. چنین حضوری تمام تلاشها برای تثبیت دولت کودتا را قرین شکست خواهد کرد و این پیام را برای سران آنان خواهد داشت که هیچ راهی جز احقاق حقوق مردم وجود ندارد و گذشت زمان مردم را از تداوم اعتراضات خود بازنخواهد داشت.
اکنون همه کسانی که میخواهند کودتا در کمترین زمان خود به شکست بینجامد باید با تمام قوا در پی بسیج همه افراد برای حضور در سیزدهم آبان باشند. اکنون زمان اندکی تا سیزدهم آبان باقی است. در این روزهای باقی مانده باید همه به فکر بسیج سراسری برای روز سیزدهم باشیم:
تکرار یک ۲۵ خرداد دیگر، میتواند کودتا را تا مرزهای شکست به عقب بکشاند و این مستلزم تلاش همه ماست برای تبلیغ حضور مردم و اقناعشان به اینکه اگر فعالانه اعتراض نکنید، آنها شما را رها نخواهند کرد. ترس از دیکتاتورها بزرگترین پیروزی برای آنهاست. و سرانجام باید به خاطر داشت که اگر همه بیایند، هیچ کس آسیب نخواهد دید، در غیر اینصورت همه (چه آنها که آمدهاند و چه آنان که نیامدهاند) در معرض تهدید و آسیب کودتا هستند. حضور، یک انتخاب نیست؛ اجتنابناپذیر است.
سيد حسامالدين صادقی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر